نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 307
ما سليمان
را هم بيازموديم و جسد بىجان (فرزندش) را بر تختش افكنديم پس به سوى ما متوجه شد
(34).
و
گفت پروردگارا مرا بيامرز و به من سلطنتى بده كه سزاوار احدى بعد از من نباشد
البته تو بخشندهاى (35).
پس
ما به او سلطنتى داديم كه دامنهاش حتى باد را هم گرفت و باد هر جا كه او مىخواست
بوزد به نرمى مىوزيد (36).
و
نيز شيطانها را برايش رام كرديم شيطانهايى كه يا بناء بودند و يا غواص (37).
و
اما بقيه آنها را (كه جز شرارت هنرى نداشتند) همه را در غل و زنجير كرديم (تا
مزاحم سلطنت او نباشند) (38).
اين
است عطاى ما و لذا بدو گفتيم از نعمت خود به هر كه خواهى عطا كن و از هر كه خواهى
دريغ نما كه عطاى ما بىحساب است (39).
و
به راستى او در درگاه ما تقرب و سرانجامى نيك دارد (40).
بيان
آيات
اين
آيات راجع به دومين داستان از قصص بندگان اواب است كه خداى تعالى آن
را براى پيغمبرش بيان نموده و دستورش مىدهد به اينكه صبر پيشه سازد و در هنگام
سختى به ياد اين داستان بيفتد.
(وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ)
يعنى ما به داوود فرزندى داديم به نام سليمان. بقيه الفاظ آيه از بيان قبلى ما
روشن مىشود.
(إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِيادُ)
كلمه عشى در مقابل غداة است، كه به معناى اول روز است و
در نتيجه عشى به معناى آخر روز و بعد از ظهر است. و كلمه
صافنات - به طورى كه در مجمع البيان گفته- جمع صافنة است،
و صافنة آن اسبانى را مىگويند كه بر سه پاى خود ايستاده و يك دست را
بلند مىكند تا نوك سمش روى زمين قرار گيرد. و- نيز بنا به گفته وى- كلمه
جياد جمع جواد است كه واو آن در جمع به
ياء قلب مىشود، و اصل جياد جواد- به كسره جيم- بوده، و معنايش
تندرو است، گويا حيوان از دويدن بخل
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 307