نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 304
او را
متعمدا كشته است؟
ابن
جهم پرسيد: يا بن رسول اللَّه پس گناه داوود در داستان دو متخاصم چه بود؟ فرمود
واى بر تو خطاى داوود از اين قرار بود كه او در دل خود گمان كرد كه خدا هيچ خلقى
داناتر از او نيافريده، خداى تعالى (براى تربيت او، و دور نگه داشتن او از عجب) دو
فرشته نزد وى فرستاد تا از ديوار محرابش بالا روند، يكى گفت ما دو خصم هستيم، كه
يكى به ديگرى ستم كرده، تو بين ما به حق داورى كن و از راه حق منحرف مشو، و ما را
به راه عدل رهنمون شو.
اين
آقا برادر من نود و نه ميش دارد و من يك ميش دارم، به من مىگويد اين يك ميش خودت
را در اختيار من بگذار و اين سخن را طورى مىگويد كه مرا زبون مىكند، داوود بدون
اينكه از طرف مقابل بپرسد: تو چه مىگويى؟ و يا از مدعى مطالبه شاهد كند در قضاوت
عجله كرد و عليه آن طرف و به نفع صاحب يك ميش حكم كرد، و گفت: او كه از تو
مىخواهد يك ميشت را هم در اختيارش بگذارى به تو ظلم كرده. خطاى داوود در همين
بوده كه از رسم داورى تجاوز كرده، نه آنكه شما مىگوييد، مگر نشنيدهاى كه خداى عز
و جل مىفرمايد:(يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ
فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ ...).
ابن
جهم عرضه داشت: يا بن رسول اللَّه پس داستان داوود با اوريا چه بوده؟ حضرت رضا (ع)
فرمود: در عصر داوود حكم چنين بود كه اگر زنى شوهرش مىمرد و يا كشته مىشد، ديگر
حق نداشت شوهرى ديگر اختيار كند، و اولين كسى كه خدا اين حكم را برايش برداشت و به
او اجازه داد تا با زن شوهر مرده ازدواج كند، داوود (ع) بود كه با همسر اوريا بعد
از كشته شدن او و گذشتن عده ازدواج كرد، و اين بر مردم آن روز گران آمد[1].
و
در امالى صدوق به سند خود از امام صادق (ع) روايت كرده كه به علقمه فرمود: انسان
نمىتواند رضايت همه مردم را به دست آورد و نيز نمىتواند زبان آنان را كنترل كند
همين مردم بودند كه به داوود (ع) نسبت دادند كه: مرغى را دنبال كرد تا جايى كه
نگاهش به همسر اوريا افتاد و عاشق او شد و براى رسيدن به آن زن، اوريا را به جنگ
فرستاد، آن هم در پيشاپيش تابوت قرارش داد تا كشته شود، و او بتواند با همسر وى
ازدواج كند ...[2].