responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 17  صفحه : 293

اكفلنيها اين است كه آن را در كفالت من و در تحت سلطنت من قرار بده. و معناى (وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ‌) اين است كه: در خطاب بر من غلبه كرد. و بقيه الفاظ آيه روشن است.

[قضاوت و حكم داوود 7 و سپس استغفار و انابه او]

( قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى‌ نِعاجِهِ‌) ...(وَ قَلِيلٌ ما هُمْ ) اين آيه شريفه حكايت پاسخى است كه داوود (ع) به مساله آن قوم داده، و بعيد نيست كه پاسخ او قضاوت و حكمى تقديرى بوده، چون اگر چنين نبود، جا داشت از طرف مقابل هم بخواهد تا دعوى خود را شرح دهد و بعدا بين آن دو قضاوت كند.

آرى، ممكن است داوود (ع) از قرائنى اطلاع داشته كه صاحب نود و نه گوسفند محق است، و حق دارد آن يك گوسفند را از ديگرى طلب كند و ليكن از آنجا كه صاحب يك گوسفند سخن خود را طورى آورد كه رحمت و عطوفت داوود را برانگيخت، لذا به اين پاسخ مبادرت كرد كه اگر اين طور باشد كه تو مى‌گويى او به تو ستم كرده.

پس لامى كه بر سر جمله‌(لَقَدْ ظَلَمَكَ) آمده لام قسم است، و سؤالى كه در آيه آمده و فرموده:

بسؤال - به طورى كه گفته‌اند[1]- متضمن معناى اضافه است، و به همين جهت با كلمه الى به مفعول دوم متعدى شده، پس معنا چنين مى‌شود: سوگند مى‌خورم كه او به تو ظلم كرده كه سؤال كرده اضافه كنى ميش خود را بر ميش‌هايش.

(وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ، إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ)- اين قسمت تتمه كلام داوود (ع) است كه با آن، گفتار اول خود را روشن مى‌كند. و كلمه خلطاء به معناى شريكها است كه مال خود را با هم خلط مى‌كنند.

(وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ).

يعنى داوود بدانست كه ما او را با اين واقعه بيازموديم، چون كلمه فتنه به معناى امتحان است و كلمه ظن هم در خصوص اين آيه به معناى علم است.

ولى بعضى‌[2] گفته‌اند: كلمه ظن به همان معناى معروف است (كه در فارسى به معناى پندار است) و پندار غير از علم است [3].


[1] روح المعانى، ج 23، ص 181.

[2] مجمع البيان، ج 8، ص 471.

[3] زيرا علم به هر چه تعلق پيدا كند ديگر احتمال خلاف آن نمى‌رود به خلاف ظن و پندار كه با احتمال خلاف نيز مى‌سازد، اگر يقين كنيم كه مثلا فلان خبر درست است، ديگر احتمال نادرستيش را نمى‌دهيم، ولى اگر به درستى آن ظن يعنى احتمال زيادى پيدا كنيم، احتمال ضعيفى مى‌دهيم كه نادرست باشد، هم چنان كه اگر احتمال درستى و نادرستى آن در دل يكسان باشد، آن وقت نسبت به آن خبر شك مى‌كنيم. مترجم .

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 17  صفحه : 293
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست