پس
رسولان خدا هم در حجت و دليل منصورند، براى اينكه راه حق را پيش گرفتهاند و راه
حق هرگز شكست نمىخورد، و هم بر دشمنان خود منصورند، يا به اينكه خدا ياريشان
مىدهد تا دشمنان را زير دست كنند، و يا به اينكه از ايشان انتقام مىگيرند،
چنانچه خداى تعالى فرموده:( وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ
قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى)
...(حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ
كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ وَ لا يُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ
الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ )[2].
و
هم در آخرت منصورند، هم چنان كه در جاى ديگر فرموده:(يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ)[3]- و
در همين نزديكىها در سوره مؤمن بيانى در اين معنا گذشت.
(وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ) كلمه
جند به معناى مجتمعى است انبوه و متراكم و لشكر را هم به همين جهت
جند مىخوانند. بنا بر اين، كلمه جند با كلمه حزب
قريب المعنا مىباشند و لذا مىبينيم در قرآن كريم در باره آمدن احزاب يك جا تعبير
به جند نموده، مىفرمايد:(إِذْ جاءَتْكُمْ
جُنُودٌ)[4]، و
در جايى ديگر در همين باره مىفرمايد:(وَ لَمَّا رَأَ
الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ)[5] و
نيز در جايى ديگر فرموده:(وَ مَنْ يَتَوَلَّ
اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ
الْغالِبُونَ)[6].
و
مراد از جندنا جامعهاى است كه فرمانبردار امر خدا باشد و در راه خدا
جهاد
[1] ما محققا رسولان خود را يارى مىكنيم و نيز آنان را كه به
ايشان ايمان آوردند، هم در دنيا و هم در روز قيامت كه گواهان به پا مىخيزند. سوره
مؤمن، آيه 51.
[2] قبل از تو نفرستاديم مگر مردانى از اهل قراء را كه به ايشان
نيز وحى مىكرديم ... تا وقتى كه رسولان مايوس مىشدند و مىپنداشتند كه به آنان
دروغ گفته شده كه ناگهان نصرت ما مىرسيد و هر كس را كه مىخواستيم نجات مىيافت، ولى
عذاب ما حتى يك نفر از مجرمين را هم باقى نگذاشت. سوره يوسف، آيه 110 و 109.
[3] روزى كه خدا پيغمبر و گروندگان به او را خوار نمىگرداند.
سوره تحريم، آيه 8.
[4] هنگامى كه لشكريانى به مدد و يارى شما آمدند. سوره احزاب،
آيه 9.
[5] و مؤمنان چون لشكر و نيروهاى كفار را به چشم ديدند. سوره
احزاب، آيه 22.
[6] كسى كه خدا و رسول و مؤمنان را دوست بدارد، غالب است، براى
اينكه حزب خدا غالب است. سوره مائده، آيه 56.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 270