نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 248
معناى كلمه
اين باشد كه يونس داراى ملامت شد.
[معناى
اينكه فرمود: اگر نبود اينكه يونس از سجين بود تا روز بعث در شكم ماهى مىماند]
(فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى يَوْمِ
يُبْعَثُونَ) اين آيه شريفه يونس را جزو تسبيح كنندگان شمرده و معلوم است مسبح
كسى را گويند كه مكرر و به طور دائم تسبيح مىگويد به طورى كه اين عمل صفت وى شده
باشد. از اين مىفهميم كه آن جناب مدتى طولانى كارش تسبيح بوده.
بعضى[1]
گفتهاند: قبل از رفتن در شكم ماهى تسبيح مىگفته .
و
بعضى[2] ديگر
گفتهاند: در شكم ماهى، بسيار تسبيح مىگفته . عدهاى ديگر
گفتهاند: اصولا او بر اين كار مداومت داشته، هم قبل از فرو رفتن در شكم
ماهى و هم بعد از آن .
و
اما آنچه قرآن كريم از تسبيح او حكايت كرده اين است كه مىفرمايد:(فَنادى فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ
مِنَ الظَّالِمِينَ)[3] و
لازمه اين آيه شريفه آن است كه او تنها در شكم ماهى و يا هم در آنجا و هم قبلا
تسبيح مىگفته. پس احتمال اينكه منظور تسبيح گفتن قبل از ماجراى ماهى باشد احتمال
ضعيفى است كه نبايد آن را پذيرفت.
علاوه
بر اين از جمله(سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ) كه
هم تسبيح و هم اعتراف به ظلم است (البته ظلم به آن معنايى كه بعدا خواهيم گفت)
استفاده مىشود كه منظور از تسبيح او تسبيح از معنايى است كه عمل وى و رفتن از ما
بين آنان دلالت بر آن دارد و آن معنا اين است كه اگر فرار كند ديگر دست خدا به او
نمىرسد، هم چنان كه جمله (فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ
عَلَيْهِ)- خيال كرد دست ما به او نمىرسد بر آن دلالت دارد.
و
جمله(فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ ...)
دلالت دارد بر اينكه صرفا تسبيح او باعث نجاتش شده، و لازمه اين گفتار آن است كه
يونس گرفتار شكم ماهى نشده باشد مگر به خاطر همين كه خدا را منزه بدارد از آن
معنايى كه عملش حكايت از آن مىكرد، و در نتيجه از آن گرفتارى كه عملش باعث آن شده
بود نجات يافته و به ساحت عافيت قدم بگذارد.
از
اين بيان روشن مىشود كه عنايت كلام همه در اين است كه بفهماند تسبيح او در شكم
ماهى مايه نجاتش شد. پس از سه قولى كه نقل كرديم قول وسط معقولتر و بهتر است.