responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 17  صفحه : 230

[گفتگوى ابراهيم و اسماعيل 8 در باره رؤياى ذبح و ...]

(فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى‌ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى‌ ...) حرف فا در اول آيه فاى فصيحه است كه مى‌فهماند چيزى در اينجا حذف شده و تقدير كلام اين است كه: فلما ولد له و نشا و بلغ معه السعى- همين كه خداى تعالى پسرى به او داد و آن پسر نشو و نمو كرد و به حد سعى و كوشش رسيد . و منظور از رسيدن به حد سعى و كوشش رسيدن به آن حد از عمر است كه آدمى عادتا مى‌تواند براى حوائج زندگى خود كوشش كند و اين همان سن بلوغ است، و معناى آيه اين است كه: وقتى آن فرزند به حد بلوغ رسيد، ابراهيم به او گفت اى پسرم ...

(قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى‌ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ)- اين جمله حكايت رؤيايى است كه ابراهيم در خواب ديد. و تعبير به انى ارى دلالت دارد بر اينكه اين صحنه را مكرر در خواب ديده، هم چنان كه اين تعبير در آيه‌(وَ قالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرى‌ ...)[1] نيز همين استمرار را مى‌رساند.

(فَانْظُرْ ما ذا تَرى‌)- كلمه ترى در اين جا به معناى مى‌بينى نيست بلكه از ماده رأى به معناى اعتقاد است، يعنى چه نظر مى‌دهى، مى‌خواسته بفرمايد: تو در باره سر نوشت خودت فكر كن و تصميم بگير و تكليف مرا روشن ساز. و اين جمله خود دليل است بر اينكه ابراهيم (ع) در رؤياى خود فهميده كه خداى تعالى او را امر كرده فرزندش را قربانى كند و گرنه صرف اين كه خواب ديده فرزندش را قربانى مى‌كند، دليل بر آن نيست كه كشتن فرزند برايش جايز باشد. پس در حقيقت امرى كه در خواب به او شده به صورت نتيجه امر در برابرش ممثل شده است، و به همين جهت كه چنين مطلبى را فهميده، فرزندش را امتحان كرد، تا ببيند او چه جوابى مى‌دهد.

(قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ)- اين آيه پاسخى است كه فرزند به پدر مى‌دهد. و جمله پدرجان! انجام بده آنچه بدان مامور شده‌اى اظهار رضايت اسماعيل است نسبت به سر بريدن و ذبح خودش، چيزى كه هست اين اظهار رضايت را به صورت امر آورد. و نيز اگر گفت: بكن آنچه را كه بدان مامور شده‌اى ، و نگفت: مرا ذبح كن ، براى اشاره به اين است كه بفهماند: پدرش مامور به اين امر بوده و به جز اطاعت و انجام آن ماموريت چاره‌اى نداشت.


[1] سوره يوسف، آيه 43.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 17  صفحه : 230
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست