نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 229
و از اين
آيه معلوم مىشود كه مراد آن جناب از اينكه گفت: به سوى پروردگارم
مىروم رفتن به محلى است خلوت، تا در آنجا با فراغت به حاجت خواهى از خدا و
عبادت او بپردازد، و آن محل عبارت بود از سرزمين بيت المقدس .
و
اينكه بعضى[1] گفتهاند:
مراد از جمله مورد بحث اين است كه من بدانجا مىروم كه پروردگارم دستور داده
تفسيرى است كه هيچ شاهد و دليلى بر آن نيست.
و
همچنين است اين كه بعضى ديگر گفتهاند: معنايش اين است كه من به ملاقات پروردگارم
مىروم، چون شما مرا در آتش مىسوزانيد و قهرا من خواهم مرد و بعد از مردن،
پروردگارم را ديدار نموده و او مرا به سوى بهشت هدايت مىكند.
علاوه
بر اين- همانطور كه ديگران هم گفتهاند- ذيل آيه كه مىفرمايد (رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ)- خدايا فرزندى از صالحان به من
مرحمت فرما و نيز جمله (فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ)-
ما او را به فرزندى حليم بشارت داديم با اين تفسير نمىسازد.
(رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ) اين جمله حكايت دعا و فرزند
خواستن ابراهيم (ع) از خدا است و معنايش اين است كه ابراهيم گفت: پروردگارا
... و آن جناب فرزندى را كه خواست مقيد كرد به اينكه از صالحان باشد.
(فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ) يعنى پس ما او را بشارت داديم به
اينكه به زودى فرزندى بردبار روزى او خواهيم كرد. و در اين تعبير اشاره به اين است
كه آن فرزند، پسر خواهد بود، و به حد غلامان (جوانان) خواهد رسيد. و اگر آن فرزند
را توصيف كرد به غلام با اينكه اسماعيل از حد جوانى هم گذشت، و به حد
بزرگسالان رسيد، براى اين است كه خواست اشاره كند به آن حالتى كه در آن حالت صفت
كمال و صفاى ذات او و حلمش نمايان و شكفته مىشود و آن حد جوانى است، و براى همين
بود كه گفت: (يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ
مِنَ الصَّابِرِينَ) و در قرآن كريم هيچ يك از انبيا به وصف
حلم ستايش نشدهاند به جز اين پيغمبر بزرگوار در اين آيه و نيز پدرش ابراهيم (ع)
كه در آيه (إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ)[2]
او را حليم خوانده.