responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 17  صفحه : 165

مشركين تابع و پيرو آلهه شدند و مطيع آنها گشتند، و در نتيجه در قيامت كه آلهه احضار مى‌شوند آنها نيز احضار خواهند شد.

اما اينكه بعضى‌[1] گفته‌اند: معنايش اين است كه مشركين خود را لشكر آلهه مى‌دانند و در دنيا از آلهه دفاع مى‌كنند. و يا آن كه: آلهه براى مشركين لشكريانى هستند كه براى عذاب مشركين در روز قيامت احضار مى‌شوند، چون در آن روز آلهه آتشگيره آتشى هستند كه مشركين با آن عذاب مى‌شوند، و يا چون بايد به مشركين فهمانده شود كه اين آلهه همانهايند كه شما اميد يارى از آنها داشتيد و امروز هيچ قدرتى بر نصرت شما ندارند، و يا براى اينكه مشركين را از شفاعت آلهه نااميد كنند، لذا آلهه را براى عذاب آنان احضار مى‌كنند تا مشركين بفهمند كه آلهه قدرت بر يارى و شفاعت ندارند. معانى بيهوده‌اى است.

(فَلا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ) كلمه فاء كه بر سر جمله‌(فَلا يَحْزُنْكَ) درآمده فاى تفريع است از نهى از اندوه بر حقيقت آلهه‌اى كه اتخاذ كردند و آنها را پرستيدند به اميد آن كه ياريشان كنند، مى‌فرمايد:

وقتى حقيقت حال مشركين از اين قرار بود كه آن چيزهايى كه براى خود يار فرض كردند ابدا قدرت بر يارى ايشان نداشتند، و از سوى ديگر، هم مشركين و هم ياوران فرضيشان براى عذاب احضار مى‌شوند، پس ديگر تو از شرك ايشان غمگين مباش، براى اينكه ما از كار آنها غافل نيستيم تا بتوانند غافلگيرمان نموده از عذاب ما فرار كنند. پس تو از سخنان ايشان محزون مشو، كه ما از آنچه از سخنان خود را كه پنهان دارند و يا آشكار گويند با خبريم. اين بود آن مطالبى كه در خصوص آيه مورد بحث به نظر ما رسيد. البته ديگران وجوه ديگرى در تركيب آيه اظهار داشته‌اند كه چون بيهوده بودند از نقلشان صرفنظر كرديم.

(أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ) در اين آيه به مساله قيامت كه در سابق خاطرنشان كرده بود برگشت نموده و به دنبال انكار مشركين براى اثبات آن احتجاج مى‌كند و بعيد نيست كه بيان تفصيلى مطالب مشركين باشد كه جمله‌(فَلا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ ...) اشاره اجمالى بدانست. و مراد از رؤيت- ديدن علم قطعى است، نه ديدن به چشم. و معنايش اين است كه: آيا انسان علم قطعى ندارد به اينكه ما او را از نطفه‌اى خلق كرديم؟ و نكره آوردن نطفه به منظور تحقير آن است. و كلمه خصيم به معناى دشمنى است كه بر خصومت و جدال اصرار مى‌ورزد. و استفهام در آيه‌


[1] روح المعانى، ج 23، ص 51.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 17  صفحه : 165
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست