در
ضمن اين آيه اشاره مىكند به اينكه: مساله تزويج دو چيز با هم و پديد آوردن چيز
سوم، اختصاص به انسان و حيوان و نبات ندارد، بلكه تمامى موجودات را از اين راه
پديد مىآورد، و عالم مشهود را از راه استيلاد تنظيم مىفرمايد، و به طور كلى عالم
را از دو موجود فاعل و منفعل درست كرده كه اين دو به منزله نر و ماده حيوان و
انسان و نباتند، هر فاعلى با منفعل خود برخورد مىكند و از برخورد آن دو، موجودى
سوم پديد مىآيد، آن گاه خدا را تنزيه كرده، مىفرمايد: (سُبْحانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ)-
منزه است خدايى كه همه جفتها را آفريده . پس جمله مذكور به دلالت سياق،
انشاى تنزيه و تسبيح خداست، نه اينكه بخواهد از منزه بودن او خبر دهد.
و
جمله(مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ) با جمله
بعديش، بيان براى ازواج است. آنچه كه زمين مىروياند، عبارت است از نباتات، و ممكن
هم هست بگوييم شامل حيوانات (كه يك نوع از آن آدمى است) نيز مىشود، چون اينها هم
از مواد زمينى درست مىشوند، خداى تعالى هم در باره انسان كه گفتيم نوعى از
حيوانات است فرموده:(وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ
الْأَرْضِ نَباتاً)[2]
باز مؤيد اين احتمال ظاهر سياق است كه شامل تمامى افراد مبين مىشود، چون مىبينيم
كه حيوان را در عداد ازواج نام نبرده، با اينكه زوج بودن حيوانات در نظر همه از
زوج بودن نبات روشنتر بود. پس معلوم مىشود منظور از (مِمَّا
تُنْبِتُ الْأَرْضُ)- هر چه را كه زمين از خود مىروياند همه
گياهان و حيوانات و انسانهاست.
و من انفسهم - يعنى از خود مردم و(مِمَّا لا
يَعْلَمُونَ) يعنى از آنچه مردم نمىدانند و آن عبارت است از مخلوقاتى كه هنوز
انسان از وجود آنها خبردار نشده، و يا از كيفيت پيدايش آنها، و يا از كيفيت زياد
شدن آنها اطلاع پيدا نكرده.
و
چه بسا بعضى[3] در تفسير
اين آيه گفتهاند كه: مراد از ازواج انواع و اصناف است، نه نر و
ماده بودن موجودات، و معناى آيه اين است كه: منزه است آن خدايى كه همه انواع
موجودات را او آفريده ولى آيات ديگرى كه متعرض خلقت ازواج است، با اين گفتار
سازگار نيست، مانند آيه(وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا
زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ)[4]
علاوه بر اين اصولا
[1] و رويانديم، در زمين از هر جفتى با طراوت و زيبا. سوره ق،
آيه 7.
[2] خدا شما را از زمين رويانيد، و چه روياندنى. سوره نوح، آيه
17.