نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 111
پرستش خدا
جايز نيست و تنها بايد آلهه را پرسيد باطل نموده و در مقابل اثبات كرده است كه
تنها بايد خدا را پرستيد، و رسولان او را در دعوى رسالت تصديق نموده و سپس به آنان
ايمان آورده است.
(اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ) در
اين آيه شريفه، بيانى است بر جمله(اتَّبِعُوا
الْمُرْسَلِينَ) كه در آيه قبلى بود، و به جاى كلمه
مرسلين در آن آيه جمله(مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ
أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ) را در اينجا آورده تا به علت متابعت
مرسلين اشاره كرده باشد و بفرمايد اينكه گفتيم رسولان را پيروى كنيد علتش اين است
كه رسولان خودشان راه يافتهاند، و در راهنمايى شما هم مزدى نمىخواهند، چون پيروى
كردن از غير، براى يكى از دو جهت جائز نيست يا براى اين كه آن غير خودش گمراه است
و سخنش گمراهى است، معلوم است كه گمراه را نبايد در گمراهىاش پيروى كرد. و يا
براى اين كه هر چند سخنش حق است و پيروى حق واجب است، ليكن او از اين سخن حق منظور
فاسدى دارد، او سخن حق را وسيله كسب مال يا جاه كرده، و يا غرض فاسد ديگرى از اين
قبيل دارد.
و
اما سخن كسى كه هم سخنش حق است و هم از داشتن اغراض فاسد مبرا و منزه است، و از
گفتن آن سخن حق نه نقشهاى در نظر دارد و نه كيد و خيانتى، بايد از او پيروى كرد و
سخنش را پذيرفت، و اين رسولان چنينند، و در اينكه مىگويند: غير از خدا را
نپرستيد ، هم راه يافتهاند و هم اجر و مزدى از شما نمىخواهند، نه مال و نه
جاه، پس واجب است كه ايشان را پيروى كنيد.
اما
اينكه راه يافتهاند، براى اين است كه: حجت بر حقانيت آنان و صدق مدعاى آنان يعنى
توحيد خدا قائم است، و آن حجت عبارت است از كلام آن مرد كه گفت:(
وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي) ...(وَ لا
يُنْقِذُونِ ).
و
اما اينكه رسولان مزدى از مردم نمىخواستند، دليلش كلام خود ايشان است كه گفتند:(رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ) كه بيانش
گذشت.
و
با اين بيانى كه ما ذكر كرديم، بيان قبلى ما هم تاييد مىشود كه گفتيم در جمله(رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ) منظورشان
اين است كه: بفهمانند ما از مردم نه اجرى مىخواهيم و نه غير آن.
(
وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ أَ أَتَّخِذُ
مِنْ دُونِهِ آلِهَةً) ...(وَ لا يُنْقِذُونِ )
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 111