نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 104
ترجمه
آيات
مردم
قريه را برايشان مثل بياور كه فرستادگان خدا به سوى آنان آمدند (13).
آن
زمان كه ما دو نفر از رسولان را به سوى ايشان گسيل داشتيم و آن دو را تكذيب كردند
پس به وسيله رسول سومى آن دو رسول را تقويت كرديم و همگى گفتند كه ما فرستاده به
سوى شماييم (14).
گفتند
شما به جز بشرى مثل ما نيستيد و رحمان هيچ پيامى نازل نكرده و مدعاى شما به جز
دروغ نمىتواند باشد (15).
گفتند:
پروردگار ما مىداند كه ما فرستادگان به سوى شماييم (16).
و
ما به جز رساندن پيام او به طور آشكار وظيفه ديگرى نداريم (17).
گفتند
ما شما را بد قدم و نحس مىدانيم اگر دست از گفته خود برنداريد قطعا سنگسارتان
مىكنيم و از ناحيه ما عذابى دردناك به شما خواهد رسيد (18).
(رسولان)
گفتند نحوست با خود شماست كه وقتى تذكرتان مىدهند حق را نمىپذيريد بلكه شما مردم
مسرف و متجاوزيد (19).
و
از دورترين نقطه شهر مردى شتابان آمد و گفت هان اى مردم! فرستادگان خدا را پيروى
كنيد (20).
پيروى
كنيد كسانى را كه هم راهيافتگانند و هم به طمع مزد شما را به پيروى خود
نمىخوانند (21).
و
چرا من آفريننده خود را نپرستم در صورتى كه بازگشت شما به سوى او است (22).
آيا
به جاى او خدايانى ديگر اتخاذ كنم كه اگر خداى رحمان ضررى برايم بخواهد شفاعت آنها
هيچ دردى از من دوا و از آن ضرر نجاتم نمىدهند (23).
مسلم
است كه من در اين صورت در ضلالتى روشن قرار گرفتهام (24).
من
به پروردگار شما رسولان ايمان مىآورم و شما بشنويد تا فردا شهادت دهيد (25).
(مردم
او را كشتند) در همان دم به او گفته شد به بهشت درآى و او كه داشت داخل بهشت مىشد
گفت اى كاش مردم من مىدانستند چه سعادتى نصيبم شده (26).
مىدانستند
چگونه پروردگارم مرا بيامرزيد و مرا از مكرمين قرار داد (27).
و
ما براى هلاك ساختن مردم او لشكرى از آسمان نفرستاديم و نبايد هم مىفرستاديم
(28).
چون
از بين بردن آنها به بيش از يك صيحه نياز نداشت آرى يك صيحه برخاست و همه آنها در
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 104