responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 17  صفحه : 100

و در بعضى‌[1] ديگر آمده كه آيات اول سوره تا جمله‌(فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ) همه‌اش در باره اين قصه نازل شده، و در نتيجه آيه‌(إِنَّا جَعَلْنا) تا آخر دو آيه، رفتار خدا را حكايت مى‌كند كه با دشمنان آن جناب چه كرد و چگونه رسول خدا 6 را از نظر آنان ناپديد ساخت، و آيه‌(سَواءٌ عَلَيْهِمْ ...) پيشگويى از اين است كه: اين چند نفر هرگز ايمان نمى‌آورند.

[بيان عدم انطباق سياق آيات اول سوره يس با اين روايات‌]

ولى خواننده عزيز خودش توجه دارد به اينكه: سياق آيات مورد بحث با اين روايات انطباق ندارد، چون آيات مورد بحث داراى يك سياق و يك نظم هستند، و حال دو طائفه از مردم را بيان مى‌كنند: يكى آنهايى كه قول خدا عليه آنان حتمى و ثابت شده، و در نتيجه ايمان نمى‌آورند، و يكى ديگر طايفه‌اى كه پيروى ذكر (قرآن) مى‌كنند، و از پروردگارشان به غيب خشيت دارند.

و اين مضمون چه ارتباطى با قصه‌هاى مذكور دارد و چگونه مى‌توان آيه‌(لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى‌ أَكْثَرِهِمْ) را كه سخن از اكثريت مردم دارد، حمل كرد بر مردم انذار شده، و آيه‌(إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ ...) و آيه‌(وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا ...) را حمل كرد بر داستان ابو جهل و نزديكان او؟ و آيه‌(سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ) را حمل كرد بر خصوص اين چند نفر، و از همه بالاتر جمله‌(وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ) را حمل كرد بر داستان جمعى از انصار در مدينه، كه روايتش به زودى از نظرت خواهد گذشت؟ چون حمل‌هاى مزبور، وحدت نظم و سياق آيات را به هم مى‌زند.

پس حق مطلب اين است كه: آيات شريفه مورد بحث يك دفعه و با يك نظم و سياق نازل شده، و در آن، حال مردم را در هنگام شنيدن دعوت و انذار پيامبر بيان مى‌كند و مى‌فرمايد: مردم در برابر دعوت آن جناب دو دسته شدند، و اين منافات ندارد كه داستان ابو جهل و مستور شدن رسول خدا 6 از دشمن مقارن اين آيات اتفاق افتاده باشد.

و نيز در آن كتاب آمده كه: عبد الرزاق، ترمذى- وى حديث را حسن دانسته- بزاز، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم، حاكم- وى حديث را صحيح دانسته-، ابن مردويه و بيهقى- در كتاب شعب الايمان- همگى از ابى سعيد خدرى روايت كرده‌اند كه گفت: بنو سلمه در محله‌اى از مدينه منزل داشتند، خواستند از آنجا به نزديكى مسجد كوچ كنند، خداى تعالى‌


[1] الدر المنثور، ج 5، ص 258.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 17  صفحه : 100
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست