نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 16 صفحه : 536
هم در اول
كلام آن را ذكر مىكند، و تا آخر سوره چند بار ديگر هم متعرض آن مىشود.
[استدلال
بر بعث و جزا با استناد به عموميت ملك، و كمال علم خداى تعالى]
(الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ...)
مطلوب در اين آيه بيان بعث و جزاء است، بيانى كه ديگر جاى شكى باقى نگذارد، يعنى
به حجت و برهانى اشاره كند كه خصم را ساكت نموده ديگر نتواند سخنى بگويد، و اساسى
كه اين حجت بر آن بنا شده دو چيز است، اول مساله عموميت ملك خداى تعالى است نسبت
به تمامى موجودات، و به تمامى جهات آنها، به طورى كه مىتواند هر رقم تصرفى در هر
يك از آنها بكند، (بخلاف مالكيت ما، كه از هر جهت نيست، و نمىتوانيم مثلا چشم خود
را در آوريم).
ولى
خدا مىتواند هر قسم تصرفى بكند، خلق كند، رزق دهد، بميراند، دو باره زنده كند،
پاداش و كيفر دهد.
اساس
دوم برهان، كمال علم خدا است به اشياء كه علم او به اشياء از جميع جهات است، و
علمش آميخته با جهل نيست، و دستخوش زوال نمىشود، چون اگر جز اين بود نمىتوانست
هر كه را بخواهد اعاده خلقت دهد، و بر تمامى اعمال خير و شرش پاداش و كيفر دهد.
امر
اول از دو امر مزبور مورد اشاره آيه اولى سوره است، يعنى همان آيه مورد بحث، و امر
دوم را آيه دوم اشاره مىكند، و از همين جا روشن مىشود، كه دو آيه اول سوره مقدمه
است براى آيه سوم و چهارم.
پس
آيه(الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما
فِي الْأَرْضِ) خدا را بر ملك عام و منبسط بر همه عالمش ثنا
مىگويد، و اشاره مىكند به اينكه او مىتواند در هر چيز و به هر نحو كه بخواهد
تصرف كند.
(وَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْآخِرَةِ)- اگر حمد را اختصاص داد به
ظرف آخرت، براى اين است كه جمله اولى متضمن حمد خدا در دنيا بود، چون نظام محسوس
در آسمانها و زمين نظام دنيوى است، به دليل اين كه در آيه(يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ)[1]
نظام آخرتى آسمانها و زمين را غير از نظام دنيوى آنها دانسته است.
(وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ)- اين جمله آيه را با دو نام از
نامهاى كريم خدا خاتمه مىدهد، يكى حكيم، و ديگرى خبير، تا دلالت كند بر اينكه
تصرف خدا در نظام دنيا، و در
[1] روزى كه آسمانها و زمين به آسمانها و زمينى ديگر مبدل
مىشود. سوره ابراهيم، آيه 48.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 16 صفحه : 536