نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 16 صفحه : 53
و اگر گفته
شود در آيه مورد بحث فرعون، موسى (ع) را دروغگو خوانده، با اينكه در اين آيه سخنى
از موسى حكايت نشده، پس چرا فرعون گفته: او دروغگو است، پاسخ اين آن است كه موسى
اين را گفته بود، ليكن قرآن كريم سخن او را در سوره اسرى، آيه 102 حكايت فرموده،
كه گفته بود: (لَقَدْ
عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ)(هؤُلاءِ
إِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ)- تو خودت يقين دارى كه اين آيات را جز رب آسمانها و زمين كسى نازل
نكرده .
بعضى[1]
از مفسرين در توجيه جمله(ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ
إِلهٍ غَيْرِي) گفتهاند: از قبيل نفى معلوم به نفى علم
است و اين گونه تعبير در جايى مىآيد كه اگر حقيقتى وجود مىداشت حتما همه
مىفهميدند، در چنين مواردى گفته مىشود كه من چنين چيزى نمىدانم، يعنى چنين چيزى
نيست، و نظير اين تعبير در آيه(قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ
اللَّهَ بِما لا يَعْلَمُ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ)[2]
است و ليكن اين توجيه با ذيل آيه سازگار نيست، چون فرعون دنبال اين جمله مىگويد:
برايم برجى بساز، تا بلكه از اله موسى اطلاعى پيدا كنم.
(وَ اسْتَكْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا
أَنَّهُمْ إِلَيْنا لا يُرْجَعُونَ) يعنى حالشان حال كسى است كه
برنگشتن به سوى ما در نظرش رجحان دارد، چون در سويداى دل يقين به رجوع داشتند، هم
چنان كه خداى تعالى در بارهشان فرموده: (وَ
جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا)-
معاد را انكار كردند در حالى كه دلهايشان به آن يقين داشت، و اين انكارشان از ظلم
و گردنكشى بود .
(فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ ...) كلمه نبذ به معناى طرح
و دور انداختن است، و كلمه يم به معناى دريا است، و بقيه الفاظ آيه
روشن است، چيزى كه هست بايد نكتهاى كه در آن است از نظر دور نداشت، و آن لحن
توهينآميز به فرعون و لشكريان او، و هول انگيزى عذابى است كه بر سر آنان آورد.
(وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا
يُنْصَرُونَ) معناى دعوت به آتش، دعوت به كارهايى است كه مستوجب آتش است، و آن
كارها عبارت است از: كفر و گناهان گوناگون، چون اينها است كه قيامتشان را به صورت
آتشى تصوير مىكند، كه در آن معذب خواهند شد، ممكن هم هست مراد از كلمه
نار همان