responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 16  صفحه : 484

پس جمله‌(فَلَمَّا قَضى‌ زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها) نتيجه‌گيرى از مطالب قبل است، كه مى‌فرمود:(وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ)، (و حاصل مجموع آن دو اين است كه چنانچه قبلا گفتيم، خدا آنچه را تو پنهان كرده‌اى آشكار مى‌سازد، پس به زودى بعد از آنكه زيد او را طلاق داد به ازدواج تو در مى‌آوريم . و تعبير قضاى وطر، كنايه است از بهره‌مندى از وى، و هم‌خوابگى با او، و جمله‌(لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً) تعليل ازدواج مورد بحث، و بيان مصلحت اين حكم است، مى‌فرمايد: اينكه ما زينب را به ازدواج تو در مى‌آوريم، و اين عمل را حلال و جايز كرديم، علتش اين است كه خواستيم مؤمنين در خصوص ازدواج با همسران پسر خوانده‌هايشان، بعد از آنكه بهره خود را گرفتند، در فشار نباشند، آنها نيز مى‌توانند با همسران پسر خوانده خود ازدواج كنند.

از اينجا روشن مى‌شود كه آنچه رسول خدا 6 در دل پنهان مى‌داشته همين حكم بوده، و معلوم مى‌شود اين عمل قبلا براى آن جناب واجب شده بود، نه اينكه رسول خدا 6 آن طورى كه بعضى‌[1] از مفسرين گفته‌اند عاشق زينب شده باشد، و عشق خود را پنهان كرده باشد، بلكه وجوب اين عمل را پنهان مى‌كرده.

مفسرين در اثر اين اشتباه به حيص و بيص افتاده و در مقام توجيه عشق رسول خدا 6 بر آمده‌اند، كه او هم بشر بوده، و عشق هم يك حالت جبلى و فطرى است، كه هيچ بشرى از آن مستثنى نيست، غافل از اينكه اولا با اين توجيه نيروى تربيت الهى را از نيروى جبلت و طبيعت بشرى كمتر دانسته‌اند، و حال آنكه نيروى تربيت الهى قاهر بر هر نيروى ديگر است، و ثانيا در چنين فرضى ديگر معنا ندارد كه آن جناب را عتاب كند، كه چرا عشق خودت را پنهان كرده‌اى، چون معنايش اين مى‌شود كه تو بايد عشق خود را نسبت به زن مردم اظهار مى‌كردى، و چرا نكردى؟ و رسوايى اين حرف از آفتاب روشن‌تر است، چون از يك فرد عادى پسنديده نيست كه دنبال ناموس مردم حرفى بزند، و به ياد آنان باشد، و براى بچنگ آوردن آنان تثبيت كند، تا چه رسد به خاتم انبياء 6.

( ما كانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ‌) ...(مَقْدُوراً ) كلمه فرض به معناى تعيين و سهم دادن است، وقتى مى‌گويند: فلانى فلان مقدار


[1] تفسير كشاف، ج 3، ص 541.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 16  صفحه : 484
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست