نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 16 صفحه : 29
همين كه
فرداى آن روز شد، دوباره مرد ديروزى را ديد كه گرفتار مردى قبطى شده، و او را محكم
گرفته، آن مرد دست به دامن موسى شد، قبطى وقتى موسى را ديد به او گفت:
آيا
مىخواهى مرا هم بكشى همان طور كه ديروز يك نفر را كشتى، ناگزير اسرائيلى را رها
كرده و پا به فرار گذاشت[1].
و
در كتاب عيون الاخبار به سند خود از على بن محمد بن جهم روايت كرده كه گفت: من در
مجلس مامون حضور يافتم، وقتى كه امام رضا (ع) هم نزد او بود، مامون به آن جناب
عرضه داشت: يا بن رسول اللَّه آيا اعتقاد تو آن نيست كه انبياء معصوم از گناهند؟
فرمود: بلى، عرضه داشت پس بگو ببينم معناى آيه(فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ)
چيست؟ فرمود: موسى (ع) وارد يكى از شهرهاى فرعون شد، هنگامى وارد شد كه مردم از
ورودش غافل بودند، يعنى بين مغرب و عشا بود، و در همان موقع دو نفر را ديد كه
يكديگر را مىزدند، يكى از پيروانش، و يكى از دشمنانش، دشمن را به حكم خداى تعالى
دفع كرد، و لطمهاى به او زد، كه منجر به مرگش شد، با خود گفت: اين از عمل شيطان
بود، يعنى اين نزاع كه بين اين دو نفر درگرفت نقشه شيطان بود، نه اينكه كشتن من از
عمل شيطان بود، إنه ، يعنى شيطان دشمنى گمراه كننده و آشكار است.
مامون
گفت: بنا بر اين پس چه معنا دارد كه موسى بگويد: (رَبِّ
إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي)- پروردگارا من به خود ستم
كردم مرا بيامرز ؟
امام
فرمود: معنايش اين است كه: پروردگارا من خود را در غير آن موقعيتى كه بايد قرار
دادم، كه وارد اين شهر شدم،(فَاغْفِرْ لِي)
يعنى پس مرا از دشمنانت پنهان كن، (چون غفران به معناى پوشاندن است) تا به من دست
نيابند، و مرا به قتل نرسانند، خدا هم (فَغَفَرَ
لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ)- او را از چشم دشمنان
پوشانيد، كه او پوشاننده رحيم است. موسى گفت:(رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَّ) خدايا به پاس اين نعمت و نيرو كه با
يك سيلى يكى از دشمنان را از پا درآوردم و به شكرانه آن تا زندهام، پشتيبان
مجرمين نخواهم شد، بلكه با اين نيرو همواره به مجاهدت و مبارزه ايشان برمىخيزم تا
تو راضى گردى.
(فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خائِفاً يَتَرَقَّبُ)- آن شب را
موسى با ترس و نگرانى به صبح رسانيد،(فَإِذَا الَّذِي
اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ) كه ناگهان
همان مرد ديروزى باز او را به كمك طلبيد، و دست به دامنش شد، موسى گفت: تو براستى
مردى گمراه آشكارى، ديروز با