responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 16  صفحه : 254

معناست؟ آيه‌(إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ)[1] جوابگوى آن است.

(ثُمَّ إِذا دَعاكُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ)- كلمه اذا ى اولى شرطيه، و اذا ى دومى فجائيه، (ناگهان) است، كه در جاى فا ى جزاء نشسته، و كلمه من الأرض متعلق است به كلمه دعوة و جمله دومى عطف است بر محل جمله اولى، چون مراد از جمله‌(ثُمَّ إِذا دَعاكُمْ ...) بعث و رجوع به سوى خدا است، كه جزء آيات نيست، بلكه جمله‌اى است خبرى كه از امرى خبر مى‌دهد كه قبلا بر آن استدلال كرده، و بعدا نيز استدلال مى‌كند.

و اما اينكه بعضى‌[2] گفته‌اند: جمله مذكور بعد از تاويل به مصدر مفرد مى‌شود، و عطف بر(أَنْ تَقُومَ) مى‌گردد، و تقديرش اين است كه: و من آياته قيام السماء و الأرض بامره ثم، خروجكم اذا دعاكم دعوة من الأرض- يكى ديگر از آيات او قيام آسمان و زمين به امر اوست، و سپس بيرون شدن شما از زمين هنگامى كه شما را بخواند صحيح نيست. زيرا لازمه‌اش اين است كه: مساله بعث نيز از آيات باشد، و حال آنكه گفتيم جزء آيات نيست، بلكه يكى از اصول سه‌گانه‌اى است كه آيات زمين و آسمان بر آن دلالت مى‌كند، به شهادت اينكه اگر مساله معاد آيت بود، بايد با اين مساله بر اثبات توحيد استدلال شود و چنين استدلالى معقول نيست، و به فرضى هم كه ممكن باشد با يكى از اصول سه‌گانه اعتقادى بر ديگرى استدلال شود، مساله توحيد است كه با آن مى‌توان معاد را اثبات كرد، نه اينكه با معاد توحيد اثبات شود- دقت بفرماييد-.

و از آنجايى كه آيات مذكور در اين فراز يعنى خلقت بشر از خاك، خلقتشان به صورت زوج، اختلاف زبانها و رنگها، خوابيدنشان در شب، و كار و كسبشان در روز، نشان دادن برق به ايشان، و نازل كردن آب از آسمان، همه آياتى بود مربوط به تدبير امر انسان، قهرا جمله‌(أَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ) هم به كمك سياق مربوط به تدبير امور انسانها مى‌شود، و مى‌خواهد بفرمايد: ثبات آسمان و زمين بر وضع طبيعى و حال عاديشان به طورى كه سازگار با زندگى نوع انسانى و مرتبط با آن باشد يكى از آيات اوست، و آن وقت جمله‌(ثُمَّ إِذا دَعاكُمْ ...)، مترتب بر آن مى‌شود، ترتبى تاخيرى، و معنايش اين مى‌شود كه: خروج انسانها از زمين بعد از اين قيام است، و وقتى است كه ديگر آسمان و زمين قائم نيستند، يعنى ويران‌


[1] امر او جز اين نيست كه چون چيزى را بخواهد بدو بگويد بباش، و آن چيز بى درنگ موجود شود. سوره يس، آيه 82.

[2] روح المعانى، ج 21، ص 34.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 16  صفحه : 254
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست