نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 16 صفحه : 250
(وَ
جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً)- كلمه مودت تقريبا به معناى محبتى
است كه اثرش در مقام عمل ظاهر باشد، در نتيجه نسبت مودت به محبت نسبت خضوع است به
خشوع، چون خضوع آن خشوعى را گويند كه در مقام عمل اثرش هويدا شود، به خلاف خشوع كه
به معناى نوعى تاثر نفسانى است، كه از مشاهده عظمت و كبريايى در دل پديد مىآيد.
و
رحمت ، به معناى نوعى تاثير نفسانى است، كه از مشاهده محروميت محرومى كه
كمالى را ندارد، و محتاج به رفع نقص است، در دل پديد مىآيد، و صاحبدل را وادار
مىكند به اينكه در مقام برآيد و او را از محروميت نجات داده و نقصش را رفع كند.
يكى
از روشنترين جلوهگاهها و موارد خودنمايى مودت و رحمت، جامعه كوچك خانواده است،
چون زن و شوهر در محبت و مودت ملازم يكديگرند، و اين دو با هم و مخصوصا زن،
فرزندان كوچكتر را رحم مىكنند، چون در آنها ضعف و عجز مشاهده مىكنند، و مىبينند
كه طفل صغيرشان نمىتواند حوائج ضرورى زندگى خود را تامين كند، لذا آن محبت و مودت
وادارشان مىكند به اينكه در حفظ و حراست، و تغذيه، لباس، منزل، و تربيت او
بكوشند، و اگر اين رحمت نبود، نسل به كلى منقطع مىشد، و هرگز نوع بشر دوام
نمىيافت.
نظير
اين مورد مودت و رحمتى است كه در جامعه بزرگ شهرى، و در ميان افراد جامعه مشاهده
مىشود، يكى از افراد وقتى هم شهرى خود را مىبيند، با او انس مىگيرد، و احساس
محبت مىكند، و به مسكينان و ناتوانان اهل شهر خود كه نمىتوانند به واجبات زندگى
خود قيام كنند، ترحم مىنمايد.
و
به طورى كه از سياق برمىآيد مراد از مودت و رحمت در آيه همان مودت و
رحمت خانوادگى است، هر چند كه اطلاق آيه شامل دومى نيز مىشود.
(لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ)- چون وقتى قومى در باره اصول
تكوينى خويش بينديشند كه آن اصول مرد و زن را وادار كرده به اينكه تشكيل جامعه
خانوادگى دهند، و نيز آن دو را به مودت و رحمت واداشت، و آن مودت و رحمت نيز
اجتماع مدنى و شهرى را پديد آورد، و چه آثارى بر اين اجتماع مترتب شد، نوع بشرى
بقاء يافت، و زندگى دنيايى و آخرتى انسان به كمال رسيد، آن وقت متوجه مىشوند كه
چه آيات عجيبى در آنها هست، و خداى تعالى چه تدابيرى در امر اين نوع از موجودات به
كار برده، تدابيرى كه عقل را حيران و دهشت زده مىكند.