responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 16  صفحه : 238

بعضى‌[1] گفته‌اند: مراد از تفكرشان در انفسشان، اين است كه: در خلقت خود فكر كنند، كه يك يكشان حادثند، و حادث محتاج به پديد آورنده‌اى قديم، زنده، قادر، دانا و حكيم است، پس چنين پديد آورنده‌اى آنچه پديد مى‌آورد عبث و بيهوده نمى‌باشد، بلكه به منظور هدفى پديد مى‌آورد، كه مطلوب و پسنديده است، به طورى كه نمى‌توان از آن چشم پوشيد، و اين هدف چيزى نيست كه عايد خود او گردد، براى اينكه او غنى مطلق است، بلكه چيزى است كه باز عايد خلق مى‌شود، و آن عبارت است از پاداش نيك، و اين پاداش نيك ممكن نيست داده شود مگر در برابر عمل صالح، پس بايد دينى و شريعتى باشد تا عمل نيك را از عمل زشت مشخص كند، و چون پاى دين به ميان آيد، ناچار بايد كلاسى باشد كه افراد در آن كلاس امتحان خود را نسبت به آن دين بدهند، و نيز بايد عالم ديگرى باشد كه آنان كه در آن كلاس مردود شده‌اند، كيفر، و آنان كه موفق شده‌اند پاداش داده شوند، آن كلاس همان دنيا، و آن عالم ديگر عالم آخرت است .

ولى اين تفسير صحيح نيست، براى اينكه هر چند جمله‌(أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ) با آن سازگارى دارد، اما اتصال آن با جمله‌(ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ)، با آن نمى‌سازد، مگر اينكه از اتصال صدر و ذيل آيه صرف نظر شود، و آن هم صحيح نيست.

جمله‌(ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى)، همان واقعيت و فكر است كه بايد در آن امعان و دقت كنند، و بيانش بنا بر آنچه گذشت. اين است كه: خداوند، همه عالم و جزئى از آن را هم جز به حق نيافريده، حال چه اين خلق ملابس و متصف به حق باشد و يا مصاحب و همراه با آن، هر چه باشد، آن را به خاطر غرضى و غايتى حقيقى آفريده، نه اينكه غرضش سرگرمى و عبث بوده باشد، و نيز نيافريده مگر براى مدتى معين، پس هيچ يك از اجزاى عالم تا بى نهايت باقى نمى‌ماند، بلكه روزى فانى مى‌شود، و وقتى يك يك اجزاى عالم، و نيز مجموع آن، مخلوقى داراى نتيجه و غايت باشد، و نيز وقتى هيچ يك از اجزاى آن دائمى نباشد، معلوم مى‌شود غايت و نتيجه آن بعد از فناى آن مترتب مى‌شود، و اين همان آخرتى است كه بعد از گذشتن عمر دنيا و فناى آن ظاهر مى‌شود.

جمله‌(وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَكافِرُونَ) با اينكه فعل تعجب در آن نيامده، مع ذلك افاده تعجب مى‌كند، هم چنان كه آيه با استفهام تعجبى آغاز شد. و مراد از لقاء اللَّه همان بازگشت به سوى او در معاد است، و اگر آن را ديدار خوانده، براى اين است كه كفر


[1] روح المعانى، ج 21، ص 23.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 16  صفحه : 238
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست