نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 16 صفحه : 225
مىكشند، با
اينكه آنچه بر سر آن نزاع مىكنند جز وهم و خيال چيزى نيست، مردم نيز بر سر امور
دنيوى با يكديگر مىجنگند، با اينكه آنچه اين ستمگران بر سر آن تكالب مىكنند، از
قبيل اموال، همسران، فرزندان، مناصب، مقامها، رياستها، مولويتها، خدمتگزاران،
ياران، و امثال آن چيزى جز اوهام نيستند، و در حقيقت سرابى هستند كه از دور آب به
نظر مىرسد، و انسان منافع مذكور را مالك نمىشود، مگر در ظرف وهم و خيال.
به
خلاف زندگى آخرت، كه انسان در آن عالم با كمالات واقعى كه خود از راه ايمان و عمل
صالح كسب كرده زندگى مىكند، و مهمى است كه اشتغال به آن آدمى را از منافعى
بازنمىدارد، چون غير از آن كمالات واقعى واقعيت ديگرى نيست، و جدى است، كه لعب و
لهو و تاثيم در آن راه ندارد، بقايى است كه فنايى با آن نيست، لذتى است كه با الم
آميخته نيست، سعادتى است كه شقاوتى در پى ندارد، پس آخرت حياتى است واقعى، و به
حقيقت معناى كلمه، و اين است معناى اينكه خداى تعالى مىفرمايد:(وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ
الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ).
در
اين آيه شريفه به طورى كه ملاحظه مىفرماييد زندگى دنيا را منحصر در لهو و لعب
كرده، و با كلمه هذه- اين زندگى دنيا آن را تحقير نمود، و زندگى آخرت
را منحصر در حيوان يعنى زندگى واقعى كرده، و اين انحصار را با ادوات تاكيدى چون
حرف ان و حرف لام و ضمير فصل هى ، و آوردن
مطلب را با جمله اسميه، تاكيد نموده است.
(لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ)- يعنى اگر مردمى دانا بودند
مىدانستند كه مطلب از همين قرار است كه ما گفتيم.
(فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ
فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ)
فاى تفريعى كه در اول آيه آمده مطلب مذكور آيه را نتيجه مطلبى كرده كه از آيات
سابق استفاده مىشود، چون از آيات سابق برمىآيد كه مشركين در شرك خود به خدا دروغ
بستهاند، و بيشترشان تعقل نمىكنند، در اين آيه مىفرمايد: حال كه اينان به خدا
دروغ مىبندند، و از عبادت خدا به عبادت غير خدا مىگرايند، و بيشترشان تعقل
نمىكنند، و در اعتراف به خالقيت خدا، و انكار ربوبيت او، مرتكب تناقض مىشوند، پس
در نتيجه وقتى سوار كشتى مىشوند چنين و چنان مىكنند.
كلمه
ركوب به معناى نشستن بر بالاى چيزى است كه حركت داشته باشد، و اين كلمه خود
به خود متعدى مىشود، و احتياج به هيچ يك از حروف تعديه ندارد، مثلا مىگوييم:
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 16 صفحه : 225