نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 16 صفحه : 22
مىكردند، و
به خانهها مىرفتند، و خيابانها و كوچهها خلوت مىشد، مانند هنگام ظهر و وسطهاى
شب.
(فَوَجَدَ فِيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ)- يعنى در
شهر دو مرد را ديد كه با يكديگر مخاصمه مىكردند و يكديگر را كتك مىزدند و خلاصه
كلمه اقتتال در اينجا به معناى كشتن يكديگر نيست، بلكه به معناى زدن
يكديگر است(هذا مِنْ شِيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ)
اين جمله حكايت حال است، كه واقعه را مجسم مىسازد، و بيان مىكند كه يكى از آن دو
نفر اسرائيلى، و از پيروان دين موسى، و يكى ديگر قبطى و دشمنش بود، اما اينكه
گفتيم يكى از آن دو پيرو دين موسى بوده جهتش اين است كه: آن روز بنى اسرائيل در
دين منتسب به آباى خود ابراهيم و اسحاق و يعقوب (ع) بودند، هر چند كه از دين آن
بزرگواران در آن روز جز اسم چيزى نمانده بود، و بنى اسرائيل رسما تظاهر به پرستش
فرعون مىكردند، و اما اينكه گفتيم دومى قبطى و دشمن موسى بود، جهتش اين است كه آن
روز قبطيان با بنى اسرائيل دشمنى مىكردند، و شاهد اينكه اين مرد دشمن، قبطى بوده
اين است كه: قرآن كريم از موسى حكايت مىكند كه گفت:(وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ)[1].
(فَاسْتَغاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ).
كلمه استغاثه به معناى استنصار است، چون غوث
به معناى نصرت است، و معناى جمله اين است كه: مرد اسرائيلى از موسى خواست تا او را
عليه دشمنش كمك كند.
(فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ)- ضمير در وكزه
و عليه به آن مرد قبطى و دشمن بر مىگردد. و كلمه وكز - به
طورى كه راغب و ديگران گفتهاند- به معناى طعن و دفع و زدن با تمامى كف دست
مىباشد[2]. و
كلمه قضاء به معناى حكم است، و اگر با حرف على متعدى شود،
و گفته شود قضى عليه كنايه از اين است كه با مردنش از كارش فارغ شد و
معناى جمله اين است كه: موسى (ع) آن دشمن را با تمام كف دست و مشت زد و يا دفع كرد
و او هم مرد. از همين تعبير استفاده مىشود كه: قتل مزبور عمدى نبوده، زيرا اگر
عمدى بود به جاى وكزه مىفرمود: فقتله .
[مراد
از اينكه موسى 7 بعد از قتل (خطاى) مرد قبطى گفت: (هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ)
و استغفار كرد]
(قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ)-
لفظ هذا اشاره به آن كتككارى است، كه در ميان آن دو مخاصم واقع شده،
و منجر به مرگ آن قبطى شده بود، و اينكه آن را به نوعى نسبت به عمل شيطان نسبت
داد، و صريحا نفرمود اين عمل شيطانست بلكه فرمود:
[1] و ايشان را بر من گناهى است مىترسم مرا بكشند. سوره شعراء،
آيه 14.