نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 16 صفحه : 209
سخريه تصريح
شده است (چون با اينكه او را ديوانه مىخوانند مع ذلك مىگويند اى كسى كه ذكر بر
او نازل شده).
و
جمله (قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ)- بگو تنها
آيات نزد خدا است ، پاسخ از آن پندار است، و مىفرمايد: اين طور كه شما
مىپنداريد نيست، كه هر كس دعوى رسالت كند بايد نيرويى غيبى و الهى داشته باشد كه
هر كارى دلش خواست بتواند انجام دهد، بلكه آيات تنها نزد خدا است، هر وقت بخواهد و
بر هر كس بخواهد و به هر نحو كه بخواهد نازل مىكند، و در قدرت بر نازل كردن آن
هيچ كس شريك او نيست، پس يك فرد پيغمبر هم هيچ اختيارى و قدرتى ندارد، مگر آنكه
خدا بخواهد.
آن
گاه در بيان همين معنا اضافه فرمود كه پيغمبر جز انذار هيچ پستى ندارد، تنها وظيفه
او انذار است و بس ((وَ إِنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ)).(أَ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ يُتْلى عَلَيْهِمْ
...) اين آيه زمينه چينى مىكند براى پاسخ از تعريض و طعنهاى كه به قرآن
زدند، كه قرآن آيت نيست، و استفهام در آن انكارى، و خطاب در آن به رسول خدا 6
است، مىفرمايد: آيا براى آنان كافى نيست معجزه بودن اين كتاب كه برايشان خوانده
مىشود؟ و ايشان آن را با دو گوش خود مىشنوند، و معجزه بودنش را به حس
درمىيابند؟
علاوه
بر اين سرشار از رحمت و تذكر براى مؤمنين است؟.
(قُلْ كَفى بِاللَّهِ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ شَهِيداً ...) در
اين جمله به رسول خدا 6 تلقين مىكند كه اين طور جوابشان بده، و بگو كه خداى
سبحان بين من و شما در مساله مورد نزاع يعنى مساله رسالتم گواه است، چون در كتابى
كه بر من نازل كرده بر رسالتم شهادت داده، و او خدايى است كه آنچه در آسمانها و
زمين است مىداند، بدون اينكه چيزى از او پوشيده باشد، و همين شهادت او، در دلالت
بر صدق دعوى من كافى است.
با
اين حال ديگر نمىتوانند بگويند قرآن كلام خدا نيست، چون خداى تعالى قبلا چند بار
در قرآنش عرب را تحدى كرد كه اگر مىپنداريد اين كتاب كلام خدا نيست، همه دست به
دست هم دهيد، و يك سوره مثل آن را بياوريد، بنا بر اين جمله مورد بحث ديگر صرف
دعوى و يا كلامى خطابى نيست، بلكه بيانى است استدلالى، و حجتى است قاطع، بر دعوى
آن جناب.
در
جمله(وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْباطِلِ وَ كَفَرُوا بِاللَّهِ
أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ)، خسران را
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 16 صفحه : 209