نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 65
كه خداى سبحان مقدر فرموده.
با اين حال اگر حق پيرو هوى و هوس ايشان شود، يعنى شرع و دين را به مقتضاى
هواى دل آنها گزاف و بيهوده تشريع كند، جز به اين ممكن نيست. مگر آنكه به كلى
اجزاى عالم را از آنچه كه بايد باشد تغيير داده و علل و اسباب جارى در آن را با
علل و اسبابى ديگر عوض كند، و نيز روابط منظم در اجزاى آن را به روابطى گزاف و
بيهوده تبديل نمايد- روابطى مختل و مناقض- تا هر يك مطابق دلخواه يكى از افراد بشر
باشد، كه معلوم است چنين تغييرى مساوى است با فساد عالم. كار زمين و آسمان و
موجودات بين آن دو و تدبير جارى در آن را به تباهى مىكشاند، چون نظام جارى در همه
عالم و تدبير آن به هم پيوسته است و اين طور نيست كه عالم و بشريت هر يك براى خود
نظام جداگانهاى داشته باشد.
اين آن معنايى است كه آيه شريفه(وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ
مَنْ فِيهِنَّ) بيانگر آن است. و در جمله(بَلْ أَتَيْناهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ
مُعْرِضُونَ) بدون شك مراد از ذكر ، قرآن كريم است، هم چنان كه در
آيه 50 سوره انبياء آن را ذكر ناميده و فرموده:
(وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ) و نيز در آيه 44 سوره زخرف فرموده:(وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ) همچنين در آياتى ديگر و شايد نكته اينكه بعد از اين تهمت آنان كه
گفتند به جنة از قرآن كريم تعبير به ذكر كرده، اين باشد كه خواسته در
پاسخ اينكه گفتند:(يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ
لَمَجْنُونٌ)[1] مقابلهاى قرار داده باشد. توضيح اينكه: آنها گفته بودند اى كسى
كه ذكر بر او نازل شده تو ديوانهاى در پاسخ مىفرمايد: اين ذكر، ذكر
خود آنان است و آنان از ذكر خودشان اعراض مىكنند .
و به هر حال قرآن را ذكر ناميد چون قرآن ايشان را به ياد خدا
مىاندازد، و يا دين خدا را به يادشان مىآورد و اعتقاد حق و عمل صالح را بدانها
خاطر نشان مىكند. البته از اين دو احتمال دومى با صدر آيه- به آن معنايى كه ما
برايش كرديم- بهتر مىسازد، و اگر كلمه ذكر را به ضمير هم-
ايشان اضافه كرده بدين جهت است كه دين- يعنى دعوت حق- نسبت به مردم مختلف
است، به اين معنا كه دين خدا و به اجمال و تفصيل به بشر رسيده و هر چه بشر پيش
مىآمده دين براى او مفصلتر مىشده، تا در آخر در قرآن مفصلترين مراحل دين براى
بشر بيان شده، چون شريعت قرآن آخرين شرايع است.