نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 64
نموده در نتيجه هر چه از فحشاء و منكرات و
فساد كه دلشان بخواهد مرتكب شوند، بايد حق چنين اجازهاى را در ساير موجودات نيز
بدهد، يعنى اجازه دهد كه موجودات ديگر هم از نظامى كه دارند سرپيچى نموده و رو به
فساد گذارند، چون بين حق و حق فرق نيست، در نتيجه بايد
آسمانها و زمين رو به تباهى بگذارند، و نيز نظام موجودات زمينى و آسمانى مختل
گردد، و قوانين كلى كه در عالم هست همه نقض شود، آرى، همه مىدانيم كه هوى و هوس
حد معينى ندارد، و بر يك مستقرى قرار نمىگيرد.
به عبارت دقيقتر و نيز به بيان سازگارتر با آنچه كه قرآن در باره
دين قيم دارد: انسان يكى از حقايق اين عالم است كه وجودش مرتبط با تمامى عالم
مىباشد و اين موجود نيز در نوعيتش غايتى دارد كه همان سعادت او است و براى رسيدنش
به آن، خط مشى و مسيرى برايش معين شده، همانطور كه ساير انواع موجودات نيز چنينند.
پس هستى عام عالمى انسان و هستى خصوصىاش وى را مجهز به قوا و آلاتى كرده كه مايه
سعادت و كمال او است و طريقى از اعتقاد و عمل برايش معين نموده كه او را به آن
سعادت مىرساند.
پس طريقى كه آدمى را به سعادت برساند- يعنى اعتقادات و اعمالى معين-
واسطه بين او و بين سعادت او است كه نامش را دين و يا سنت حياتى مىگذاريم كه به
مقتضاى نظام عام عالمى و نظام خاص انسانى تعيين يافته است. و به عبارتى ديگر آن
را فطرت نام مىگذاريم، و اين طريق و اين واسطه تابع آن نظام است.
و اين همان است كه خداى تعالى به آن اشاره نموده و مىفرمايد:(فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ
الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ
الْقَيِّمُ)[1].
پس معلوم شد كه آن سنت حياتى كه سالك خود را به سعادت انسانىاش
مىرساند يك سنت است، سنتى است كه نظام عالمى و آدمى آن را اقتضاء دارد. خواهى
گفت: از كجا بايد فهميد كه نظام عام و خاص مزبور اقتضاى آن را دارد؟ در جواب
مىگوييم: از اينكه مىبينيم جهازات وجودى خود ما نيز آن را اقتضا دارد. خواهى گفت
از كجا بفهميم جهازات وجودى ما چنين اقتضايى را به حق دارد؟ مىگوييم از اين جا كه
مىبينيم اقتضاهاى آن قوانينى است لا يتغير كه در تمامى نظام عالمى كه يكى از
اجزاى آن آدمى است جريان دارد، و حاكم بر آن و مدبر آن است، و آن را به سوى غايتى
كه دارد سوق مىدهد، به همان غايتى
[1] روى دل به سوى دين كن، در حالى كه متمايل به آن سو باشى، كه
فطرت خدا است، همان فطرتى( نظام عمومى) كه بشر را نيز بر طبق آن خلق كرده، چون در
خلقت خدا تبديل و دگرگونى نيست، و دين صحيح هم همين است( كه به مقتضاى نظام عالم
تدوين يافته باشد). سوره روم، آيه 30.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 64