نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 203
رسول حكم خدا است.
اين آيه نسبت به آيه سابقش از قبيل خاص نسبت به عام است، چون در اين
آيه اعراض مخصوصى از ايشان را بازگو مىكند، و در آيه قبلى مطلق اعراض ايشان را
بيان كرد.
(وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ
مُذْعِنِينَ) اذعان به معناى انقياد و اطاعت است و ظاهر سياق آيه
مخصوصا جمله(يَأْتُوا إِلَيْهِ)
اين است كه مراد از حق حكم پيغمبر است. زيرا حكم حقى است كه از پيامبر
جدا نمىشود و معنى آيه چنين مىشود. و اگر حق كه همان حكم پيامبر است به نفع
آنان منافقين باشد نه به ضررشان مىآيند به سوى اين حكم در حالى كه
منقاد و مطيع مىباشند پس برگشت نمىكنند از او مگر وقتى كه عليه آنان باشد. و
لازمه اين معنى اين است كه آنان تبعيت مىكنند هواى خود را و قصد ندارند كه اطاعت
حق كنند.(أَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ يَخافُونَ
أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ ...)
كلمه حيف به معناى جور است.
و ظاهر سياق آيات اين است كه مراد از مرض قلوب ضعف ايمان مىباشد، هم
چنان كه در آيه(فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي
قَلْبِهِ مَرَضٌ)[1] و آيه(لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ
الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ، وَ الْمُرْجِفُونَ فِي
الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ)[2] و
آياتى ديگر كه به همين معنا است.
و اما اينكه مراد از مرض قلب نفاق باشد، هم چنان كه به همين معنا
تفسير شده[3] باطل است،
به دليل صدر آيه كه مىفرمايد: و ما اولئك بالمؤمنين و حكم به نفاقشان
كرده، ديگر معنا ندارد كه از نفاق آنان سؤال كند، و سپس خودش جواب دهد كه:
نه، بلكه ايشان از ستمكاران هستند .
(أَمِ ارْتابُوا)-
ظاهر اطلاق، ارتياب (و اينكه نفرموده در چه شك مىكنند)، اين است كه
مراد از آن، شك در دين باشد بعد از ايمان آوردن، نه شك در صلاحيت داشتن رسول خدا
6 براى داورى و حكم، و يا شك در عدالت او و امثال اين امور، چون اين گونه امور
بايد با نصب قرينه بيان شود، و اطلاق شك منصرف به آنها نمىشود.
[1] سخن را نرم نگويند تا طمع كند آن كس كه در قلبش مرض است.
سوره احزاب، آيه 32.
[2] اگر منافقين و بيماردلان و دروغپردازان مدينه دست بر ندارند
تو را بر آنان مىشورانيم. سوره احزاب، آيه 60.