نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 171
فرموده: خدا هر كه را بخواهد به سوى
نور خود هدايت مىكند و اگر مقصود وجود بود كه همه موجودات به
آن رسيدهاند، ديگر به موجود خاصى اختصاص نداشت، بلكه مراد از آن نور، نورى است
خاص كه خداى تعالى آن را تنها به مؤمنين اختصاص داده و آن به طورى كه از كلام
استفاده مىشود حقيقت ايمان است. هم چنان كه در ساير موارد قرآن كريم مىبينيم
خداى سبحان اين نور خاص را به خود نسبت داده، مثلا فرموده:(يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ
نُورِهِ)[1]
و نيز فرموده:(أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً
فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ
مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها)[2] و نيز
فرموده:(يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ
رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ)[3] و نيز
فرموده:
(أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ
عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ)[4] و اين نور همان نور ايمان و معرفت است كه گفتيم خداوند به مؤمنين
اختصاص داده تا در راه به سوى پروردگارشان از آن استفاده كنند.
و مراد از آن قرآن نيست، هم چنان كه بعضى[5]
پنداشتهاند براى اينكه آيه، در مقام توصيف عموم مؤمنين است كه قبل از نزول قرآن
چه وضعى داشتند و بعد از آن چه وضعى به خود گرفتند، علاوه بر اين در چند جاى قرآن
صريحا اين نور را وصف مؤمنين خوانده از آن جمله فرموده:(لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ)[6] و نيز فرموده(يَقُولُونَ
رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا)[7] و معنا ندارد كه قرآن وصف مؤمنين باشد، و اگر به اعتبار معارفى كه
قرآن براى آنان كشف مىكند در نظر گرفته شود، باز به همان معنايى كه ما گفتيم بر
مىگردد.
[1] مىخواهند نور خداى را با دهنهايشان خاموش كنند، ولى خدا نور
خود را تمام و تكميل خواهد كرد. سوره صف، آيه 8.
[2] آيا كسى كه مرده بود، و ما او را زنده كرديم، و برايش نورى
قرار داديم، كه با آن نور در ميان مردم مشى مىكند، مثلش مثل كسى است كه در
ظلمتهايى باشد كه از آن بيرون شدنى نباشد. سوره انعام، آيه 122.
[3] تا به شما دو برابر از رحمت خود دهد، و براى شما نورى قرار
دهد كه با آن زندگى كنيد. سوره حديد، آيه 28.
[4] آيا كسى كه خدا سينهاش را براى پذيرفتن اسلام استعداد و
وسعت داده، و در نتيجه داراى نورى از پروردگارش شده. سوره زمر، آيه 22.