نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 86
(ع) روايت شده[1]
در مجمع نيز آن را بدون ذكر سند از آن جناب نقل كرده است[2].
و در تفسير قمى در ذيل آيه(وَ
اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ) آمده كه امام فرمود: اسماعيل وعدهاى داده بود و يك سال منتظر دوستش
نشست، و او اسماعيل پسر حزقيل بود[3].
مؤلف: وعدهاى كه آن جناب داده بوده مطلق بوده است، يعنى مقيد نكرده
كه يك ساعت يا يك روز يا فلان مدت در آنجا منتظر مىمانم، به همين جهت مقامى كه از
صدق و درستى داشته اقتضاء كرده كه به اين وعده مطلق وفا كند، و در جايى كه معين
نموده، بايستد تا رفيقش بيايد.
صفت وفاء مانند ساير صفات نفسانى از حب، اراده، عزم، ايمان، ثقه و
تسليم داراى مراتب مختلفى است كه بر حسب اختلاف مراتب علم و يقين مختلف مىشود،
همانطور كه يك مرتبه از ايمان با تمامى خطاها و گناهان مىسازد كه نازلترين مراتب
آن است، و از آن به بعد مرتبه به مرتبه رو به تزايد و صفا نهاده تا به جايى مىرسد
كه از هر شرك خفى خالص مىگردد، و ديگر قلب به چيزى غير از خدا تعلق پيدا نمىكند،
حتى التفاتى هم به غير خدا نمىنمايد، كه اين اعلا مراتب ايمان است، همچنين وفاى
به عهد هم داراى مراتبى است، يكى از مراتبش وفاى قولى است، مثل اينكه قول بدهد كه
يك ساعت يا دو ساعت فلان جا منتظر بايستد، تا كار لازمترى پيدا شده او را از
بيشتر ايستادن منصرف كند، اين يك مرتبه از وفاء است، كه عرفا آن را وفاء
مىخوانند، و از اين مرتبه بالاتر اين است كه آن قدر بايستد تا عادتا از برگشتن
طرف نااميد شود و اطلاق وعده را به ياس مقيد سازد، و از اين هم بالاتر اينكه اطلاق
آن را حفظ نموده اينقدر بايستد تا طرف برگردد هر چند كه طولانى شود، پس نفوس قوى
كه مراقب قول و فعل خود هستند هيچ وقت قولى نمىدهند مگر قولى كه طاقت عمل به آن
را داشته باشند و بتوانند با عمل آن را تصديق كنند و همين كه از زبانشان در آمد
ديگر هيچ چيز از انفاذ آن بازشان نمىدارد.
و در روايت آمده كه رسول خدا 6 به يكى از اصحاب خود وعده داد كه در
مكه نزد خانه كعبه منتظرش مىباشد تا او برگردد، ولى آن مرد در پى كار خود رفته
فراموش كرد برگردد، رسول خدا 6 سه روز در آنجا منتظر ماند تا خبر به آن مرد