نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 78
معناى معروف آن كشتن به وسيله سنگباران است،
و كلمه هجر به معناى ترك و جدايى است، و كلمه ملى به
معناى روزگارى طولانى است[1].
در اين آيه پدر ابراهيم او را تهديد به بدترين كشتنها كرده، و آن
سنگسار است كه با آن افراد رانده شده را شكنجه كرده، مىكشند، و آزر، ابراهيم را
با اين كلام خود از خود طرد كرده است.
[جواب نرم ابراهيم 7 در برابر انكار و تهديد
آزر و وعده استغفار به او دادن و وجوهى كه در باره استغفار ابراهيم 7 براى آزر با اينكه مشرك بوده گفته شده است]
كلمه حفى به طورى كه راغب گفته به معناى نيكوكار لطيف و
مهربان است، و لطيف كسى است كه مراقب حوائج دقيق و باريك محتاجان باشد تا در صدد
رفع آنها بر آيد[2] گفته
مىشود حفا- يحفو- حفى و حفوة، و احفاء سؤال به معناى اصرار و التماس
در آن است.
ابراهيم (ع) در مقابل تهديد پدر و بديش به او سلام كرد، سلامى كه در
آن احسان و امنيت باشد، و نيز به او وعده استغفار داد تا از پروردگارش براى او طلب
آمرزش كند و در مقابل تهديد او كه گفت دهرى طولانى از من كناره بگير، گفت: من از
شما و اين بتها كه مىپرستيد كناره مىگيرم.
اما اينكه سلام كرد، چون سلام دأب و عادت بزرگواران است، با تقديم آن
جهالت پدر را تلافى كرد، او وى را به خاطر حرف حقى كه زده بود تهديد به رجم و طرد
كرد، ولى وى او را وعده امنيت و سلامتى و احسان داد، اين همان دستور العملى است كه
قرآن كريم در آيه(وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً)[3] و آيه(وَ إِذا خاطَبَهُمُ
الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً)[4] بيان كرده است، و اما اينكه بعضى[5]
گفتهاند كه: منظورش از سلام، خداحافظى و تحيت جدايى بوده، و خواسته است امر پدر
را كه گفت:(وَ اهْجُرْنِي ...)
اطاعت كند، حرف صحيحى نيست، زيرا ابراهيم (ع) بعد از مدتها كه از اين گفت و شنود
گذشت از قوم خود دورى گزيد.
و اما اينكه گفت: برايت از پروردگارم طلب مغفرت مىكنم با اينكه پدرش
مشرك