اى پدر! من بيم آن دارم كه از خداى رحمان عذابى به تو رسد و دوستدار
شيطان شوى (45).
گفت: اى ابراهيم مگر از خدايان من روى گردانى؟ اگر بس نكنى تو را
سنگسار مىكنم و آن گاه بايد مدتى دراز از من جدا شوى (46).
ابراهيم گفت: سلام بر تو باد. براى تو از پروردگارم آمرزش خواهم
خواست كه او به من مهربان است (47).
و از شما و آنچه سواى خدا مىخوانيد كناره مىكنم و پروردگارم را
مىخوانم شايد در مورد دعاى پروردگارم كم اطلاع نباشم (48).
و همين كه از آنها و بتها كه به جاى خدا مىپرستيدند كناره گرفت
اسحاق و يعقوب را بدو بخشيديم و هر يك را پيامبر قرار داديم (49).
و از رحمت خويش به آنها عطا كرديم و ذكر خير بلند آوازهاى به ايشان
داديم (50).
بيان آيات
اين آيات به پارهاى از داستان ابراهيم (ع) اشاره مىكند و آن عبارت
است از احتجاجش با پدر در باره بتها، با حجت و هدايت فطرى و معرفت يقينى كه خدايش
داده بود، و نيز داستان كنارهگيرى از پدر و از مردم و خدايانشان، و اينكه خداوند
به او اسحاق و يعقوب را داد، و به كلمه باقيه در نسلش اختصاص داد، و براى او و
اعقاب او ياد خيرى در آيندگان گذاشت كه تا روزگارى هست نامش را به نيكى ببرند.
[معناى صديق و نبى كه ابراهيم 7 به آن دو وصف شده(إِنَّهُ كانَ
صِدِّيقاً نَبِيًّا)]
ظاهرا كلمه صديق مبالغه از صدق باشد، و صديق كسى را
گويند كه در صدق مبالغه كند يعنى آنچه را كه انجام مىدهد مىگويد، و آنچه را كه
مىگويد انجام مىدهد، و ميان گفتار و كردارش تناقضى نباشد و ابراهيم (ع) چنين بود
چون در محيطى كه يك پارچه وثنى و بتپرست بودند دم از توحيد زد، با پدر و معاصرينش
در افتاد، و با پادشاه بابل در افتاد، و خدايان دروغين را بشكست، و بر آنچه مىگفت
مقاومت و ايستادگى مىنمود، تا آنجا كه در آتش افكنده شد و در آخر هم همانطور كه
به پدرش وعده داده بود از همه كنارهگيرى و اعتزال جست، و خداوند به پاداش اين
استقامت اسحاق و يعقوب را به او ارزانى داشت و وعدههاى ديگرى هم كه خدا از
موهبتهايش به وى داده بود در بارهاش تنفيذ نمود.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 73