نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 56
و بعيد نيست كه از ترتب جمله
فناداها بر جمله(قالَتْ يا لَيْتَنِي ...)
استفاده شود كه مريم اين جمله را در حين وضع حمل يا بعد از آن گفته، كه دنبالش
بلافاصله عيسى (ع) گفته است( أَلَّا تَحْزَنِي
... .)
و جمله(أَلَّا تَحْزَنِي) تسليت و دلدارى است به مادرش از آن اندوه و غم شديدى كه به وى دست
داده بود، آرى براى زنى عابد و زاهد هيچ مصيبتى تلختر و سختتر از اين نيست كه او
را در عرض و ناموسش متهم كنند، آن هم زنى باكره، آنهم از خاندانى كه در گذشته و
حال معروف به عفت و پاكى بودهاند، و مخصوصا تهمتى كه بچسبد و هيچ راهى هم براى
انكار آن نباشد، و همه حجت و دليل هم در دست خصم باشد، لذا عيسى (ع) به اشاره
سفارش كرد كه با احدى حرف نزن و در مقام دفاع برميا، بلكه خود حضرت عيسى (ع) در
مقام دفاع از مادرش بر آمد و اين حجتى بود كه هيچ دفع كنندهاى نمىتوانست آن را
دفع كند.
و اينكه گفت:(قَدْ جَعَلَ
رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا) مقصود از سرى
جوى آب است، هر چند كه به معناى شريف و رفيع هم آمده، ولى معناى اول با سياق
مناسبتر است، و جمله(فَكُلِي وَ اشْرَبِي) هم قرينه بر همان معنا است.
بعضى[1] گفتهاند:
مراد معناى دوم است و مصداق شريف و منيع هم خود عيسى (ع) است، ولى شما خواننده
دانستيد كه سياق با آن مساعدت ندارد، و به هر تقدير اين جمله تا آخر كلام عيسى (ع)
تسليت خاطر مريم (ع) است.
و كلمه هز در جمله(وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً
جَنِيًّا) به معناى تكان دادن به شدت است، و از فراء نقل شده كه عرب آن را هم
لازم استعمال مىكنند و هم متعدى، يعنى هم مىگويند: هز به و هم
مىگويند: هزه و كلمه تساقط از مساقطه است كه به معناى
اسقاط است، و ضمير در آن به نخله بر مىگردد، و اگر تكان دادن را به ساقه درخت، و
خرما ريختن را به نخله نسبت داده، خالى از اشعار به اين نكته نيست كه نخله خشك
بوده و در همان ساعت سبز شده، و برگ و بار آورده، و كلمه رطب به معناى
خرماى پخته و رسيده است، چون قبل از رسيدنش آن را بسر مىگويند، و كلمه
جنى به معناى مجنى يعنى چيده شده است، و در قاموس گفته جنى چيزى
را مىگويند كه در دم چيده