نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 54
معناى هر چيز پر نمو و شايسته و بتهدار
است.
و از لطافتهايى كه در اين سوره در نقل داستانهاى زكريا و مريم و
ابراهيم و موسى به كار برده تعبير واحدى است كه همه جا فرمود: وهب
يعنى يحيى را به زكريا، و عيسى را به مريم، و اسحاق و يعقوب را به ابراهيم و هارون
را به موسى بخشيد.
مس بشر به قرينه اين كه در مقابل زنا قرار گرفته كنايه از نكاح است و
اين در ذات خود اعم است و لذا در سوره آل عمران كه بعد از مريم نازل شده اكتفاء
كرده است به جمله(لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ) و
ديگر نامى از بغى (زنا) نبرده و استفهام در آيه شريفه از باب تعجب است، يعنى چگونه
براى من فرزند مىشود با اينكه قبل از اين با هيچ مردى نياميختهام نه از راه حلال
و ازدواج، و نه از راه حرام و زنا؟!.
و سياق اين معنا را مىرساند كه مريم از كلام جبرئيل كه گفت:
تا پسرى به تو ببخشم ... فهميده كه اين پسر را در همين حال مىبخشد، و لذا
گفت: هيچ بشرى با من تماس نگرفته و زناكار هم نبودهام و در اين جمله
فهماند كه فرزنددار شدن من الآن منوط به اين است كه چند ماه قبل نكاح و يا زنايى
صورت گرفته باشد و حال آنكه صورت نگرفته.
يعنى روح به او گفت: مطلب از همين قرار است كه به تو گفتم (آن گاه
گفت) پروردگارت گفته كه: آن براى من آسان است، و توضيح اين دو جمله در داستان
زكريا و يحيى (ع) گذشت.
(وَ لِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً
مِنَّا)- بعضى از اغراض خلقت مسيح را به اين طرز خارق العاده خاطر نشان
مىشود، و اين جمله عطف است بر مقدر، و معنايش اين است كه ما او را با نفخ روح، و
بدون پدر به خاطر اين منظور خلق كرديم، و نيز به خاطر اينكه آيتى باشد براى مردم و
رحمتى باشد از ما، با خلقتش آيتى باشد و با رسالت و معجزاتش رحمتى، و از اين قبيل
تعبيرها كه غرضهايى را حذف و غرضهاى ديگرى بر آن محذوف عطف شود در قرآن كريم بسيار
است مانند آيه(وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ)[1] و اين تعبير خود اشاره به اين معنا است كه غرضهاى الهى امورى نيست
كه فهم بشر بدان احاطه يافته و الفاظ گنجايش همه آنها را