نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 528
جمله مورد بحث است نيز آن را تاييد مىكند،
و همچنين جمله بعد كه مىفرمايد:(وَ الْبُدْنَ
جَعَلْناها لَكُمْ ...) ولى بعضى از مفسرين گفتهاند
كه مراد از شعائر همه علامتهاى منصوبه براى اطاعت خدا است، ولى سياق
با اين گفته مساعد نيست.
[اشاره به اينكه تقوى امرى معنوى و قلبى است و قائم به
اعمال خارجى نيست ((فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ))]
(فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ)- يعنى تعظيم شعائر الهى از تقوى است، بنا بر اين ضمير در
فانها به تعظيم شعايرى بر مىگردد كه از كلام مفهوم مىشود، آن گاه گويى كه
مضاف تعظيم حذف شده، و مضاف اليه (شعائر) به جاى آن نشسته، و ضمير مضاف هم به همان
قائم مقامش برگشته است.
و اضافه تقوى به قلوب اشاره است به اينكه حقيقت تقوى و احتراز و
اجتناب از غضب خداى تعالى و تورع از محارم او، امرى است معنوى كه قائم است به
دلها. و منظور از قلب، دل و نفوس است. پس تقوى، قائم به اعمال- كه عبارت است از
حركات و سكنات بدنى- نيست، چون حركات و سكنات در اطاعت و معصيت مشترك است، مثلا
دست زدن و لمس كردن بدن جنس مخالف در نكاح و زنا، و همچنين بىجان كردن در جنايت و
در قصاص، و نيز نماز براى خدا و براى ريا، و امثال اينها از نظر اسكلت ظاهرى يكى
است، پس اگر يكى حلال و ديگرى حرام، يكى زشت و ديگرى معروف است، به خاطر همان امر
معنوى درونى و تقواى قلبى است، نه خود عمل و نه عناوينى كه از افعال انتزاع
مىشود، مانند احسان و اطاعت و امثال آن.
(لَكُمْ فِيها مَنافِعُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ
مَحِلُّها إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ)
كلمه محل - به كسره حاء- اسم زمان و به معناى وقت حلول، و سر رسيد مدت
است. و ضمير فيها به شعائر بر مىگردد. و بنا بر اينكه معناى شعائر
شتر قربانى باشد، معنا چنين مىشود: براى شما در اين شعائر- اين شتران قربانى-
منافعى است، از قبيل سوار شدن بر پشت آنها، و نوشيدن شير آنها در موقع احتياج تا
مدتى معين، و آن وقتى است كه ديگر بايد قربانى شوند، و سپس وقت رسيدن اجل آن براى
ذبح تا رسيدن به خانه كعبه منتهى مىشود. و اين جمله معناى جمله(هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ) را
مىدهد. البته اين معنا بنا به رواياتى است كه از ائمه اهل بيت (ع) رسيده.[1] و اما بنا بر قول به اينكه مراد
از شعائر مناسك حج است، بعضى گفتهاند: مقصود