نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 445
خواننده خود مىداند چيست از وسط افتاده، و
تقدير كلام اين است كه: (پس خداى تعالى او را گرفتار ماهى كرد، و ماهى او را بلعيد
پس در شكم ماهى پروردگار خود را بخواند). و ظاهرا مراد از ظلمات - به
طورى كه ديگران هم گفتهاند- ظلمت دريا، و ظلمت شكم ماهى، و ظلمت شب است.
(أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ)- در اين جمله يونس (ع) از آنچه كه عملش نمايش مىداد بيزارى
مىجويد، چون عمل او كه راه خود را گرفت و قومش را به عذاب خدا سپرد و رفت بدون
اينكه از ناحيه خدا دستورى داشته باشد،- گر چه او چنين قصدى نداشت- اين معنا را
ممثل مىكرد كه غير از خدا مرجع ديگرى هست كه بتوان به او پناه برد. و چون عملش
بيانگر چنين معنايى بود از اين معنا بيزارى جست و عرضه داشت (لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ)- جز تو معبودى
نيست و نيز چون اين معنا را ممثل مىكرد كه ممكن است به كارهاى او اعتراض
نمايد، و بر او خشم گيرد، و نيز اين تصور را به وجود مىآورد كه ممكن است كسى از
تحت قدرت خدا بيرون شود، لذا براى عذرخواهى از آن گفت: (سُبْحانَكَ . إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ )- در اين جمله به ظلم خود اعتراف كرد، چون عملى آورده كه ظلم را ممثل
مىكرد، هر چند كه فى نفسه ظلم نبود، و خود او هم قصد ظلم و معصيت نداشت، چيزى كه
هست خداى تعالى در اين پيشامد پيغمبرش را تاديب و تربيت كرد تا با گامى پاك و
مبراى از تمثيل ظلم، (تا چه رسد به خود ظلم) شايسته قدم نهادن به بساط قرب گردد.
(فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ
كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ) يونس (ع) هر چند كه تصريح
به خواسته خود نكرد، و تنها به مساله توحيد و تنزيه خدا، و اعتراف به ظلم خود
اكتفاء كرد، ليكن با اين كلماتش حال درونى خود را، و موقفى را كه در آن قرار گرفته
بيان داشت، كه در معنا درخواست نجات و عاقبت را مىرساند، خدا هم درخواست او را
اجابت نموده، از اندوه و غمى كه به وى روى آورده بود نجاتش بداد.
جمله(وَ كَذلِكَ نُنْجِي
الْمُؤْمِنِينَ) وعده به نجات دادن هر مؤمن مبتلاى به
اندوه است، البته مؤمنى كه مانند يونس رو به درگاه وى آورد، و او را چون وى ندا
كند، و به زودى در سوره صافات داستان آن جناب خواهد آمد- ان شاء اللَّه.
(وَ زَكَرِيَّا إِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِي
فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ)
اين آيه عطف است بر آنچه آيه قبلش عطف بر آن بود. يعنى: و به ياد آر زكريا را در
آن زمان كه پروردگارش را ندا كرد، و از او درخواست فرزندى نمود. و اينكه گفت:
خدايا
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 445