نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 406
(وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ
قَبْلِكَ الْخُلْدَ ...) است، همچنين توطئه و زمينه
چينى براى جمله بعدى است، كه مىفرمايد:(وَ
نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً)- يعنى
ما شما را به آنچه كراهت داريد از قبيل مرض و فقر و امثال آن، و به آن چه دوست
داريد، از قبيل صحت و غنى و امثال آن، مىآزماييم، آزمودنى- گويا فرموده: هر يك از
شما را به حياتى محدود، و مؤجل زنده مىداريم، و در آن حيات به وسيله خير و شر
امتحان مىكنيم، امتحان كردنى، و سپس به سوى پروردگارتان بازگشت مىكنيد، پس به له
و عليهتان حكم مىكند.
در اين جمله به علت حتمى بودن مرگ نيز اشاره كرده، و آن اين است كه
اصولا زندگى هر كسى حياتى است امتحانى و آزمايشى، و معلوم است كه امتحان جنبه
مقدمه دارد و غرض اصلى متعلق به خود آن نيست، بلكه متعلق به ذى المقدمه است، و اين
نيز روشن است كه هر مقدمهاى ذى المقدمهاى دارد، و بعد از هر امتحانى موقفى است كه
در آن موقف نتيجه امتحان معلوم مىشود، پس براى هر صاحب حياتى مرگى است حتمى، و
بازگشتى است به سوى خداى سبحان، تا در آن بازگشت در بارهاش داورى شود.
كلمه ان در اين آيه نافيه است، و مراد از اينكه فرمود:(إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُواً)، اين است كه منظور مشركين از معاشرت با رسول خدا 6 را منحصر در
استهزاى به آن جناب كند، و خلاصه معنا اين است كه ايشان جز مسخره كردن تو منظور
ديگرى از آمد و شد با تو ندارند.
و تقدير جمله ا هذا الذى يذكر آلهتكم ، يقولون أ
هذا ... و يا قائلين أ هذا الذى ... است، و اين جمله حكايت
استهزايى است كه ايشان مىكردند، و استهزايشان همين است كه نام او را نبردند، و با
ذكر وصف به وى اشاره كردند، و مقصودشان از اينكه گفتند: آيا اين است كه
خدايان شما را ياد مىكند؟ اين است كه خدايان شما را به بدى ياد مىكند، و
نيز اگر نام آن جناب را نبردند، منظورشان احترام از خدايان خود بوده، نظير كلام
مشركين زمان ابراهيم كه مىگفتند:(سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ
يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ)[1].
و جمله(وَ هُمْ بِذِكْرِ الرَّحْمنِ
هُمْ كافِرُونَ)، در موضع حال است، از ضمير در ان
يتخذونك ، يا حال است از فاعل يقولون - كه گفتيم در تقدير است- و
اين به ذهن