responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 367

است، وقتى جايز باشد با لهو نقصى را از خود دور كند، با چيز ديگرى كه مناسب باشد نقص لهو را دور مى‌كند، علاوه بر اين وقتى اظهار لهو بر او ممتنع باشد، چون عيب است، اصل آن نيز ممتنع است، چون اصل لهو مقدم بر اظهار آن است، و معناى جمله چنين مى‌شود كه ما اگر لهوى اتخاذ كنيم و مرتكب اين امر محال شويم، از شما مى‌پوشانيم، چون اظهارش محال است، و معلوم است كه اين معنا تا چه حد بى‌پايه است. يكى ديگر وجهى است كه بعضى‌[1] ديگر ذكر كرده و گفته‌اند: مراد از لهو، زن و فرزند است، چون عرب زن و فرزند را لهو مى‌نامد زيرا مايه راحتى و انس آدمى هستند، و لهو هم چيزى است كه نفس را راحت مى‌سازد، و بنا بر اين معناى آيه چنين مى‌شود كه: اگر ما مى‌خواستيم زن و فرزند، و يا يكى از اين دو را براى خود اتخاذ كنيم، از مقربين درگاه خود اتخاذ مى‌كرديم، و اين مضمون در آيه‌(لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً لَاصْطَفى‌ مِمَّا يَخْلُقُ ما يَشاءُ) نيز آمده.

بعضى‌[2] ديگر گفته‌اند: يعنى اگر مى‌خواستيم لهوى بگيريم، از مجردات عاليه مى‌گرفتيم، نه از جسمانيات سافله. بعضى‌[3] ديگر گفته‌اند: از حور العين مى‌گرفتيم، و به هر حال آيه شريفه رد بر امثال مسيحيان است كه براى خدا قائل به زن و فرزند هستند، مريم و مسيح را زن و فرزند او مى‌پندارند.

اشكال اين وجه هم اين است كه اگر از نظر لفظ آيه صحيح باشد، مستلزم آن است كه سياق كلام از سياق قبل خود بريده شود.

يكى ديگر وجهى است كه از بعضى‌[4] از مفسرين نقل شده كه گفته‌اند مراد از جمله‌(مِنْ لَدُنَّا)، من جهتنا است، و معناى آيه اين است كه اگر مى‌خواستيم لهوى اتخاذ كنيم تازه لهوى بود از ناحيه ما يعنى لهوى بود الهى يعنى حكمتى بود كه شما آن را لهو به حساب مى‌آورديد كه در واقع عين جد و حكمت بود. و بنا بر اين، معناى آيه اين مى‌شود كه اگر مى‌خواستيم لهوى اتخاذ كنيم نمى‌شد. و حاصل مطلب اينكه: ناحيه خداى تعالى ناحيه‌اى است كه جز جد و حكمت از آن صادر نمى‌شود و ممكن نيست صادر شود به طورى كه اگر هم لهوى اتخاذ كند همان لهو جد و حكمت مى‌شود خلاصه اراده لهو از خداى تعالى محال است.


[1] تفسير فخر رازى، ج 22، ص 147.

[2] منهج الصادقين، ج 6، ص 56.

[3] روح المعانى، ج 17، ص 19.

[4] روح المعانى، ج 17، ص 18 و 19.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 367
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست