responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 357

(إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ، وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ )[1] و آيات ديگر آن وعده را بيان نموده.

(فَأَنْجَيْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ)- يعنى رسولان و گروندگان به ايشان را نجات داديم. قبلا هم وعده نجات به ايشان داده، و فرموده بود:(حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ)[2] و مسرفين در اين آيه همان مشركين هستند، كه از راه عبوديت به بيراهه گراييدند، و از طور بندگى تجاوز كردند.

(لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ) امتنانى است از خداى تعالى بر اين امت به منت انزال قرآن، پس مراد از ذكر ايشان ذكرى است كه مختص به اين امت است، و ذكرى است كه لايق حال اين امت است، ذكرى است كه آخرين و بلندترين معارف را كه حوصله بشر توانايى تحمل آن را دارد متضمن است، و عالى‌ترين برنامه را كه ممكن است در جامعه بشرى اجرا شود در بر دارد، و آن عبارت است از شريعت حنيفيت، پس خطاب در آيه خطاب به همه امت است.

بعضى‌[3] از مفسرين گفته‌اند مراد از ذكر، شرف است، و معناى آيه اين است كه: در اين كتاب شرف شما تامين شده، اگر به آن تمسك جوييد، متوجه آن شرف و آبرو خواهيد شد، اين مفسر در آيه‌(وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ)[4] همين حرف را زده است، و خطاب در آن را براى جميع مؤمنين و يا خصوص عرب دانسته، چون قرآن به زبان ايشان نازل شده. ليكن اين تفسير دور از فهم است.

( وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً) ...(حَصِيداً خامِدِينَ ).

كلمه قصم ، در اصل به معناى شكستن است، مى‌گويند: قصم ظهره- پشتش را شكست ، ولى به طور كنايه در هلاكت هم استعمال مى‌شود، و كلمه انشاء به معناى ايجاد است، كلمه احساس به معناى درك از طريق حس است، كلمه باس به معناى عذاب، و كلمه ركض به معناى دويدن به تندى است، و كلمه اتراف به معناى توسعه دادن به نعمت است، و كلمه حصيد به معناى بريده است، و از همين جهت زراعت درو شده را حصيد مى‌گويند، و كلمه خمود به معناى سكون و سكوت است.

و معناى آيات اين است كه:(وَ كَمْ قَصَمْنا) چقدر هلاك كرديم من قرية از اهل‌


[1] فرمان ما براى بندگان مرسلمان از سابق صادر شد، و آن اين بود كه ايشان حتما يارى شوند، و لشگر ما حتما غالبان باشند. سوره صافات، آيات 171- 173.

[2] واجب است بر ما كه مؤمنان را نجات دهيم. سوره يونس، آيه 103.

[3] مجمع البيان، ج 7، ص 40.

[4] و به درستى كه قرآن ذكرى است براى تو و براى قومت. سوره زخرف، آيه 44.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 357
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست