حكايت سخنان كفار است كه چگونه افترا و تكذيب به آن جناب را درجه به
درجه شدت مىدادند، اول گفتند: سخنان وى خوابهاى پريشان است كه ديده و آن را نبوت
خود پنداشته و كتاب آسمانيش گمان كرده، پس كار او و معلوماتش حتى از سحر هم
بىارزشتر است، (براى اينكه سحر هر چه باشد علمى است و قواعدى دارد).
سپس افتراى خود را ترقى داده، گفتند: بلكه خواب پريشان هم نيست، چون
در خواب پريشان صاحبش عمدا دروغ نگفته، بلكه چند رقم رؤيا ديده وقتى بيدار شده از
هر يك چيزى به يادش مانده، و با گوشههاى ديگر هم رؤيايش مخلوط شده، ولى اين افترا
مىبندد، و معلوم است كه افترا مستلزم تعمد است.
آن گاه مطلب را ترقى بيشترى داده گفتند: بلكه او شاعر
است و اين از جهتى ديگر از تهمت قبلى سنگينتر است، چون كسى كه به كسى افترا
مىبندد، فكر مىكند كه چه افترايى ببندم، ولى شاعر بدون هيچ تدبر هر چه به نظرش
مىرسد مىگويد، و به هر تعبير كه از نظر فن شاعرى خوشش آيد تعبير مىكند، و چه
بسا كه شاعرى ضروريات را هم انكار كند، و يا علنا بر باطلى اصرار ورزد، و چه بسا
راستى را تكذيب و دروغى را تصديق كند.
جمله(فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما
أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ) سخنى است متفرع بر جملات
قبل، و مراد از اولين ، انبياى گذشتهاند و معنايش اين است كه وقتى اين
را كه وى آورده و آن را آيت خوانده، يعنى قرآن، خوابهاى پريشان، يا افترا، و يا
شعر بود، ديگر ادعاى نبوتش تمام نيست، و قرآن او ما را قانع نمىكند، پس بايد آيتى
براى ما بياورد، همانطور كه گذشتگان آوردند، مثلا ماده شتر از كوه بيرون كردند،
عصا اژدها نمودند و يد بيضا داشتند.
و در اينكه فرمود:(كَما أُرْسِلَ
الْأَوَّلُونَ)، با اينكه ظاهر سياق اقتضا مىكرد
بفرمايد:
كما اتى بها الاولون- همانطور كه گذشتگان آن آيت را
آوردند براى اشاره به اين معنا بود كه آيت از لوازم ارسال است، و اگر اين
شخص رسول است، بايد به رسولان گذشته اقتدا نموده، بر رسالت خود احتجاجى مانند
احتجاج آنان بكند.
در اينجا سؤالى پيش مىآيد، و آن اين است كه مشركين از وثنىها، از
اصل منكر نبوتند، با اين حال در اين اعتراضى كه كردند مساله نبوت را مسلم گرفتند؟
جواب اين است
[1] بگو معجزات همه نزد خدا است، و من تنها نذيرى آشكارم. سوره
عنكبوت، آيه 50.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 353