responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 347

از گوينده‌اى مى‌شنويم كه يا شعر است و يا نثر، بدون هيچ درنگ حكم مى‌كنيم كه اين شعر مثلا از اين شاعر است. و اگر شاعر مفروض همان شعر را تكرار كند، و يا گوينده، همان سخن را تكرار كند باز شك نمى‌كنيم در اينكه شعر و سخن مذكور از او است و بعينه همان كلام اول است كه دوباره اعاده‌اش كرده و سپس اگر ناقلى همان شعر را از همان شخص نقل كند باز هم مى‌گوييم اين همان شعر فلان شاعر است. يعنى همان گوينده اولى، و پس از آن اگر اين نقل را مكرر بگويد مثلا يك ميليون بار و يا بى‌نهايت آن را تكرار كند باز هم همان كلام اول و صادر از گوينده اول است.

البته اين از نظر فهم عرفى است ولى اگر بخواهيم مساله را از نظر دقت علمى در نظر بگيريم با مختصر دقتى مى‌بينيم كه حقيقت امر بر خلاف اين است: مثلا كسى كه مى‌گويد: زيد نزد من آمد اين جمله در حقيقت يك كلام نيست زيرا مركب از يازده حرف است كه هر يك آنها فردى از افراد صوت است كه در نفس گوينده تكون يافته و در فضاى دهانش از يكى از مخارج آن بيرون آمده و مجموع آنها صوت‌هاى بسيار است نه يك صوت، چيزى كه هست چون يك چيز را مى‌فهماند در ظرف اعتبار آن را كلام واحد مى‌خوانيم و اين خود نوعى توسع و مجاز است كه مرتكب مى‌شويم. و اين صوتهاى متعدد از اين جهت كلام شده‌اند و معنايى را به شنونده مى‌فهمانند كه قبلا ميان گوينده و شنونده قرارى بسته شده است كه فلان صوت نشان فلان معنا باشد و همچنين از اين نظر كلام واحد شده‌اند كه معناى واحدى را مى‌رسانند.

پس با اين بيان اين معنا به دست مى‌آيد كه كلام از آن جهت كه كلام است امرى است وضعى و قراردادى و اعتبارى كه جز در ظرف اعتبار، واقعيتى ندارد، آنچه در خارج هست آن عبارت است از صوتهاى گوناگون كه در ظرف اعتبار و قرارداد هر يك علامت چيزى قرارداد شده نه اينكه آنچه در خارج، خارجيت پيدا مى‌كند علامتهايى باشد، براى وضوح بيشتر تكرار مى‌كنم كه آنچه در خارج موجود مى‌شود صوت است و بس نه علامت و صوت قراردادى، و اگر موجوديت و تحقق را به كلام نسبت مى‌دهيم، به نوعى عنايت است، و گر نه كلام در خارج تحقق نمى‌يابد، بلكه صوت موجود مى‌شود، (و اهل هر زبان روى قراردادى كه قبلا ميان خود داشته‌اند از آن صوت به معنايى منتقل مى‌شوند).

از اينجا معلوم مى‌شود كه كلام (فراموش نشود كه يعنى آن امر اعتبارى و قراردادى)، نه متصف به حدوث مى‌شود و نه به بقاء، براى اينكه (حدوث و بقاء مربوط به واقعيات است، نه اعتباريات و) حدوث عبارت است از مسبوق بودن وجود چيزى به عدم زمانى آن، (و اينكه‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 347
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست