نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 333
خدا و قدر او باشد كه در اين صورت معنا اين
طور مىشود: صبر كن و پروردگارت را حمد و تسبيح گوى آن قدر كه حالت رضا برايت حاصل
شود، رضاى به قضاى خدا. و بنا بر اين جمله مزبور نظير آيه(وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ)
مىشود. و اما اينكه چطور تسبيح و تحميد خدا رضا مىآورد؟ وجهش اين است كه تنزيه
فعل خدا را نقص و عيب، و او را به ثناى جميل ياد كردن و مداومت در اين كار باعث
مىشود انسان انس قلبى به خدا پيدا كند و علاقهمند به بيشتر كردن آن شود وقتى انس
به زيبايى و جمال فعل خدا و نزاهت او زياد شد رفته رفته اين انس در قلب رسوخ پيدا
مىكند و آن گاه آثارش در نظر نفس هويدا گشته خطورهايى كه مايه تشويش در درك و فكر
است از نفس زايل مىگردد و چون جبلى نفس اين است كه به آنچه دوست دارد راضى و
خوشنود باشد و آنچه غير جميل و داراى نقص و عيب است دوست ندارد لذا ادامه ياد خدا
با تسبيح و تحميد باعث مىشود كه به قضاى خدا راضى گردد. بعضى[1]
گفتهاند مراد از جمله(لَعَلَّكَ تَرْضى)
اين است كه به شفاعت و درجه رفيع در درگاه خدا راضى شوى. بعضى[2]
ديگر گفتهاند: به همه آنچه خدا وعده داده ياريت كند و دينت را در دنيا عزيز
گردانده و در آخرت شفاعت و بهشت ارزانى بدارد راضى شوى.
(وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ
أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ ...).
مدعين به معناى مد ديد آن است يعنى نگاه را طولانى
كردن، و در اين تعبير مجاز عقلى به كار رفته و نگاه طولانى به هر چيز كنايه است از
شدت علاقه و محبت به آن، و مراد از كلمه ازواج - به طورى كه گفته شده[3]- اصناف كفار و يا جفتهاى زن و
شوهرى از كفار است، (كه همان معناى خانواده مىباشد) و اگر ازواج را نكره آورد
براى اندك نشان دادن آنان است و اظهار اينكه اينان آن قدر ناچيزند كه قابل اعتناء
نيستند.
جمله(زَهْرَةَ الْحَياةِ
الدُّنْيا) به منزله تفسير است بر جمله ما متعنا به و كلمه
زهرة منصوب به فعلى است در مقدر و تقدير آن نعنى به- و يا جعلنا لهم-
زهرة الحياة الدنيا است و مقصود از زهره حيات دنيا زينت و بهجت
آن است و كلمه نفتنهم از فتنه است كه به معناى آزمايش و سنجيدن است.
بعضى[4] گفتهاند،
مراد از آن فتنه عذاب است چون زيادى مال و اولاد نوعى عذاب است از ناحيه خداى
تعالى هم چنان كه فرمود: