نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 237
گفت براى اين بود كه در آيه قبلى از
پروردگار آن دو بزرگوار سؤال كرده بود، كه وى را به سوى او دعوت مىكردند، لذا در
پاسخ فرعون جوابى آمده كه مطابق سؤال باشد و معنايش- با در نظر گرفتن نكته مزبور-
اين بود كه آن ربى كه من و برادرم، تو و همه را به سويش مىخوانيم او چنين و چنان
است و اما در اين آيه سؤال از مطلبى مربوط به قرون اولى است و كسى كه در برابر اين
سؤال قرار گرفته تنها موسى است، در نتيجه معناى آيه چنين مىشود: آن پروردگارى كه
من توصيفش مىكنم، داناى به وضع قرون اولى است، و آن كلمهاى كه اين معنا از شكم
آن بيرون مىشود كلمه ربى است و لا غير، (دقت فرماييد كه نكته لطيف
است).
و نكته در ربى دوم نظير همان نكته در ربى
اول است و اينكه بعضى[1] گفتهاند:
اين كلمه نيز از باب به كار رفتن ظاهر به جاى ضمير است مورد اشكال است چون جمله(لا يَضِلُّ رَبِّي ...)
مستقل و جداى از سابق است.
اقوال مفسرين در تفسير دو آيه مورد بحث، از جهت توجيه و احتمالات،
اختلاف بسيارى دارد كه ما از تعرض به آنها صرفنظر كرديم، چون فائدهاى در بيان
آنها نديديم. و عجيبتر از همه، نظريهاى است كه بيشتر اين مفسرين به آن معتقدند و
آن اينكه: اينجا كه فرعون به موسى (ع) گفت:(فَما بالُ
الْقُرُونِ الْأُولى) پرسش از تاريخ امتهاى
پيشين منقرض شده، است و اين را از موسى (ع) پرسيد تا او را از آنچه در باره معارف
الهى و استدلال بر صريح حق در مساله مبدأ و معاد مىگفت كه با عقائد وثنىها
نمىساخت منصرف ساخته و به حرفهاى بيهوده مانند تاريخ امم گذشته و سرگذشت آنان
سرگرمش كند.
موسى (ع) هم كه در پاسخش گفت:(عِلْمُها عِنْدَ
رَبِّي ...) خواست علم به آن تواريخ را جزء علم غيب معرفى نموده بگويد: اينگونه
مطالب را جز علام الغيوب كسى نمىداند.
( الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً) ...(لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى )
قبلا گفتيم كه سؤال فرعون از قرون اولى مربوط به كلمات موسى (ع) در وصف خداى تعالى
است كه او را داراى هدايتى عمومى و هدايتى مخصوص انسانها معرفى نمود و براى انسان
سعادتى كه عبارت است از حيات جاودانه آخرت، سراغ دارد و همچنين