نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 17
او ارث ببرد لا جرم بايد بگوييم غرضش از
ارث، ارث نبوت و يا علم و يا عبادت و كرامت بوده است.
ما، در پاسخ اين حرف مىگوييم از جهت لفظ آيه و سياق آن هيچ دليلى
نداريم كه مقصود از رزق در آيه(كُلَّما دَخَلَ
عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى
لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ
بِغَيْرِ حِسابٍ) ميوه غير فصل بوده تا بگوييم مشاهده آن،
زكريا را به چنين درخواستى وا داشته است، و يا بگوييم اين جمله از كلام مريم كه در
آخر گفت: خدا به هر كه بخواهد بدون حساب روزى مىدهد او را وادار كرده
است، زيرا اگر چنين بود بليغتر از آن اين بود كه به نكته مزبور اشارهاى بكند، و
مىبينيم كه چنين اشارهاى نكرده، بلكه از ظاهر سياق و مخصوصا صدر آيه كه فرموده:(فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها
نَباتاً حَسَناً) بر مىآيد كه عنايت كلام به اين است كه
بفهماند مريم داراى كرامتى نزد خدا بوده، و خدا هر چه به وى روزى مىكرده از طريق
اسباب ظاهرى و عادى نبوده، و اين معنا زكريا را بر آن داشته كه از خدا ذريهاى طيب
و فرزندى رضى مسئلت بدارد.
بر فرض حرف شما باشد و از ميوههاى غير فصل كه نزد مريم ديده به قدرت
خدا پى برده و به طمع درخواست فرزندى در غير فصل افتاده است، و چون پيغمبران
علاقهاى به فرزند غير صالح ندارند مجددا دعا كرده كه پروردگارا او را مرضى گردان
هم چنان كه همين دو نوبت دعا كردن و دعاى دوم را از اول جدا كردن و ذريه را مقيد
به طيب نمودن همه دلالت بر اين معنا دارد، ليكن آنچه ما در صددش بوديم با اين
نظريه منافات ندارد ما همه حرفمان در اين بود كه جمله يرثنى به عنوان
قرينهاى آمده كه ولايت را در يكى از معانيش كه همان ولايت ارث باشد متعين سازد، و
گر نه مقصود اصلى همان فرزنددار شدن است، هم چنان كه در سوره آل عمران همان را
درخواست نموده و گفته است:(هَبْ لِي مِنْ
لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً) و در همين سوره مورد بحث
بعد از اين زمينهچينى كه من پير شدهام و همسرم نازا است گفته است:
(فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا) و بعد براى تعيين ولايت، در ولايت ارث، اضافه كرده است:
يرثنى .
و ولايت ارثى كه مىتواند قرينه و معرف فرزند باشد، ولايت ارث اموال
است نه ارث نبوت، و اما ولايت ارث نبوت، البته اگر جايز باشد كه ولايت ارثش
بناميم. و همچنين ولايت وراثت علم و نيز ولايت وراثت مقامات معنوى و كرامات الهى
هيچ ربطى به نسب و ولادت ندارد، چه بسا با آن جمع مىشود، مانند پيغمبرزادهاى كه
خودش هم پيغمبر باشد و عالم زادهاى كه خودش هم عالم باشد، و چه بسا مىشود كه
جداى از آن باشد، مانند شاگردى كه علم استاد را به ارث برده باشد، و يا پيغمبرى كه
نبوت را از غير پدر ارث برده باشد. پس چنين عناوينى نمىتواند قرينه معينه ولايت
در ولايت ارث باشد و معرف و مرآت آن شود، مگر اينكه
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 17