responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 151

خلقت جانش پخته و تكميل گردد و خدا آنچه از عطايا برايش تقدير نموده برايش تا به آخر بشمارد.

و بنا بر اين جا ندارد كه انسانى از خداى تعالى مرگ كسى را طلب كند و در آن استعجال نمايد چه انسان كافر فاجر، و چه مؤمن صالح، براى اينكه مدت بقاى اولى در دنيا همان مدت شمردن گناهان او است، تا در برابرش كيفر شود، و مدت بقاى دومى مدت شمردن حسنات او است، تا در برابرش پاداش داده شود و بدان متنعم گردد، و اين آيه شمردن را مقيد به هيچ قيدى نكرده، ولى از ظاهرش در بدو نظر چنين فهميده مى‌شود كه مقصود شمردن نفس‌ها، يا ايام زندگى است.

و به هر حال چه آن باشد، چه اين، و چه اعمال، جمله‌(فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ) تفريع و نتيجه‌گيرى از مطالب گذشته است، و جمله‌(إِنَّما نَعُدُّ) تعليل آن است، و در حقيقت علت تاخير را بيان مى‌كند، و خلاصه معناى آيه اين است كه: از آنجايى كه اين كفار از گرفتن بتها به عنوان خدا هيچ سودى نمى‌برند، هم خودشان، و هم خدايانشان، به سوى ما بر مى‌گردند، و به هيچ وجه از تحت سلطنت ما بيرون نمى‌شوند، و حتى مسيرشان در دو راه خير و شر جز به اذن ما نيست، پس تو چرا اينقدر عجله دارى من آنها را بگيرم، و يا كارشان را يكسره كنم؟ تو اينقدر كم حوصله و ناراحت مباش، اگر من تاخير مى‌اندازم براى اين است كه نفسها و اعمالشان را بشمارم.(يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً) كلمه وفد به معناى قومى است كه به منظور زيارت و ديدار كسى و يا گرفتن حاجتى و امثال آنها بر او وارد شوند، و اين قوم وقتى به نام وفد ناميده مى‌شوند كه سواره بيايند، كلمه وفد جمع و مفرد آن وافد است.

و چه بسا از اينكه جمله‌(إِلَى الرَّحْمنِ) در مقابل‌(إِلى‌ جَهَنَّمَ) در آيه بعدى قرار گرفته، فهميده شود كه مقصود از وفد به رحمان، محشور شدن به بهشت است، و اگر حشر به بهشت را حشر به رحمان خوانده، بدين جهت است كه بهشت مقام قرب خداى تعالى است، پس حشر به بهشت حشر به خدا است، و معناى آيه روشن است.

(وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلى‌ جَهَنَّمَ وِرْداً) كلمه ورد به لب تشنه تفسير شده، و گويا از ورود به آب، يعنى قصد آن كردن و از آن نوشيدن گرفته شده، چون معمولا كسى به قصد آب نمى‌رود مگر آنكه تشنه باشد، به همين مناسبت اين كلمه كنايه از عطش شده، و در اينكه سوق به جهنم را مقيد به مجرمين كرد،

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 151
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست