نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 120
انبوه گشته باشند.
و در اينكه فرمود(فَوَ
رَبِّكَ) التفاتى از تكلم با غير به غيبت به كار رفته (يعنى قبلا به صيغه
متكلم مع الغير بود ولى در اينجا) خداى تعالى غايب فرض شد و شايد نكته آن همان
باشد كه در سابق در ذيل كلمه(بِأَمْرِ
رَبِّكَ) گذرانديم، و نظيرش نيز در جمله آينده كه مىفرمايد(كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً) به
كار رفته.
كلمه نزع به معناى استخراج است، و كلمه شيعه
به معناى جماعتى است كه يكديگر را بر امرى يارى دهند، و يا همه پيرو يك عقيده
باشند، و كلمه عتى كه در اصل عتوى ، بر وزن فعول بوده به
معناى تمرد و عصيان است، و ظاهرا جمله(أَيُّهُمْ
أَشَدُّ) جملهاى استفهامى است، كه در جاى مفعول لننزعن قرار
گرفته، تا دلالت كند بر اينكه تمام عنايت در تعيين و تميز است، نظير آيه(أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى
رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ)[1].
و معناى آن اين است كه به زودى از هر جماعتى كه متشكل شدند،
متمردترين آنها نسبت به خداى رحمان را بيرون مىآوريم، يعنى رؤسا و امامان ضلالت
را بيرون مىآوريم.
بعضى[2] گفتهاند:
معنايش اين است ما بعد از بيرون آوردن متمردترين ايشان، باز به متمردترين بقيه و
باز به متمردين بقيه مىپردازيم، و در نتيجه همه را بيرون مىكنيم.
و در كلمه(عَلَى الرَّحْمنِ) التفاتى به كار رفته، و شايد نكته آن اشاره به اين باشد كه تمرد
آنان بسيار بزرگ است، چون تمرد كسى است كه رحمتش همه چيز را فرا گرفته، و ايشان از
او جز رحمت چيزى نديدند، چنين خدايى را تمرد كردند.
كلمه صلى در اصل صلوى بر وزن فعول (مصدر)
بوده، وقتى گفته مىشود:
صلى النار يصلاها صليا و صليا كه شخص مورد نظر حرارت
آتش را تحمل كرده باشد، پس معناى آيه اين است كه سوگند مىخورم، كه ما داناتريم به
اينكه چه كسى سزاوارتر به مقاسات حرارت آتش است، يعنى زمام كم و زيادى حرارت آتش
در دركات عذاب، و مراتب استحقاق ايشان به دست ما است، و بر ما مشتبه نمىشود.