نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 102
(مِنَ النَّبِيِّينَ)
است، و كلمه من را در آن بيانيه گرفته، فاسد است. بعضى[1] ديگر در فساد آن گفتهاند كه ظاهر
عطف اين است كه ميان معطوف و معطوف عليه مغايرت باشد، و بنا بر اين صاحب اين نظريه
ناگزير است براى توجيه نظريه خود بگويد كه معناى آيه اين است كه و از جمله
كسانى كه ما برايش ميان نبوت و هدايت و اجتباء جمع كرديم تا بيشتر احترامش كنيم
... و اين معنا خلاف ظاهر آيه است. و ليكن اين اشكال به او وارد نيست، چون
اگر در عطف لازم است ميان معطوف و معطوف عليه مغايرت باشد، مغايرت فى الجمله است،
نه اينكه مصداق هر يك غير ديگرى باشد، بلكه همين كه بر حسب وصف و بيان مختلف باشد
كافى است.
و نيز يكى[2] ديگر از
نظريههاى فاسد اين است كه گفتهاند: جمله مذكور عطف است بر جمله(مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ) و
كلمه من را هم در آن تبعيضى گرفتهاند، كه وجه فسادش از آنچه گذشت
معلوم شد.
و باز نظير آن، نظريه كسى[3]
است كه گفته جمله(وَ مِمَّنْ هَدَيْنا)
جملهاى استينافى و ابتدايى است، و عطف بر ما قبل نيست، زيرا كلام قبلى در
كلمه اسرائيل تمام شده، و از جمله مورد بحث دوباره شروع به سخن شده و
فرموده كه ميان امتها از كسانى كه ما هدايتشان كرده و انتخابشان نموديم،
مردمى هستند كه وقتى آيات رحمان بر آنان خوانده مىشود با چشم گريان به سجده
مىافتند و مبتداى جمله به خاطر اينكه معلوم بود حذف شده.
اين نظريه را به ابى مسلم مفسر نسبت دادهاند.
ولى اين تقدير گرفتن مبتدا تقديرى است بدون دليل، علاوه بر اين با
اين تفسير غرض از آيه پايمال مىشود، چون غرض از آن به طورى كه سياق بر آن گواهى
مىدهد اين است كه طريقه آن بندگان را كه خدا بر آنان انعام فرموده بيان كند و
بفرمايد كه به اين جهت به ايشان انعام شد كه براى خداى تعالى خضوع و خشوع داشتند،
و اگر به بازماندگانشان آن انعام را نكرد براى اين بود كه ايشان از طريقه پدران
خود اعراض نموده، نماز را ضايع و شهوات را پيروى كردند، و اين غرض تمام نمىشود
مگر به اينكه جمله(إِذا تُتْلى
عَلَيْهِمْ) تا به آخر، همه خبر باشد، براى جمله(أُولئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ)، و
اگر جمله(وَ مِمَّنْ هَدَيْنا) تا
به آخر را استينافيه و مقطوع از ما قبل بگيريم اين غرض به كلى باطل مىشود.