نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 80
البته اين هم تنها در مسائلى است كه (مانند
فروع دين) حق و باطل آن، جز از طريق نبوت به دست نمىآيد و اما اصولى كه عقل آدمى
آن را درك مىكند، و مسائلى كه (مانند توحيد و نبوت و معاد) كه از ضروريات عقل است
در آنها هيچ حاجتى به نبوت و رسالت نيست، بلكه عقل خودش به تنهايى پذيرندگان آنها
را مستحق ثواب و منكرين آنها را مستوجب عقاب مىداند.
و خلاصه اينكه اصول دين آن مسائلى است كه عقل بطور مستقل آنها را
بيان مىكند و قبول فروع دين كه دعوت پيامبران متضمن آنست فرع بر اصول دين است، و
تماميت حجت الهى در باره آنها، منوط به بيان نبى و رسول نيست، چون حجيت بيان نبى و
رسول خود از همان مسائل عقلى است، و اگر حجت الهى هم منوط بر آن باشد دور لازم
مىآيد كه خلاصهاش موقوف بودن حجيت مسائل عقلى بر حجيت بيان نبى و رسول و
موقوف بودن حجيت بيان نبى و رسول بر حجيت مسائل عقلى است بلكه در اينگونه
مسائل همين كه عقل دليلى قاطع يافت حجت تمام شده، و مؤاخذه الهى صحيح خواهد شد.
آرى در فروع دين احتياجى به بيان نبى هست، و حجت خدا تمام نمىشود و
مؤاخذهاش در آخرت استقرار نمىيابد، مگر به بيان نبى، و صرف حكم عقل در آن كافى
نبوده و حجت را تمام نمىكند.
و ما در مباحث نبوت در جلد دوم اين كتاب و در ذيل داستانهاى نوح در
جلد دهم آن و در مواردى ديگر بطور مفصل در اين مساله بحث كرديم.
اين راجع به مؤاخذه اخروى، و اما در باره مؤاخذه دنيوى و عذاب
استيصال، اينكه ما گفتيم: خداوند نخست رسولى را براى مردم گسيل مىدارد تا مردم را
انذار كند و در صورتى كه زير بار نرفتند برايشان عذاب مىفرستد، نه از اين نظر كه
حكم عقل چنين است، و عقل عذاب قبل از بعث رسول را محال مىداند، بلكه صرفا بدين
جهت است كه خداوند سبحان چنين عنايت كرده است كه قبل از بعث رسول، عذاب نفرستد.
مفسرين در معناى آيه مشاجرههاى طولانى دارند، كه چون بيشتر آنها از
غرض بحث تفسيرى بدور است لذا به ايرادش نپرداختيم، و شايد هم آنچه ما گفتيم با
گفته آنان وفق ندهد، به هر حال حق براى پيروى و اطاعت سزاوارتر است تا گفته اين و
آن.