نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 543
خونخوار پس از بناى سد در پشت آن محبوس
شدهاند و ديگر نمىتوانند تا اين سد پاى بر جاست از سرزمين خود بيرون شوند تا
وعده خداى سبحان بيايد كه وقتى آمد آن را منهدم و متلاشى مىكند و باز اقوام
نامبرده خونريزيهاى خود را از سر مىگيرند، و مردم آسيا را هلاك و اين قسمت از
آبادى را زير و رو مىكنند، و اين تفسير با ظهور مغول در قرن هفتم درست در
نمىآيد.
لذا ناگزير بايد اوصاف سد مزبور را بر طبق آنچه قرآن فرموده حفظ كنند
و در باره آن اقوام بحث كنند كه چه قومى بودهاند، اگر همان تاتار و مغول بوده
باشند كه از شمال چين به طرف ايران و عراق و شام و قفقاز گرفته تا آسياى صغير را
لگدمال كرده باشند، پس اين سد كجا بوده و چگونه توانستهاند از آن عبور نموده و به
ساير بلاد بريزند و آنها را زير و رو كنند؟.
و اين قوم مزبور اگر تاتار و يا غير آن از امتهاى مهاجم در طول
تاريخ بشريت نبودهاند پس اين سد در كجا بوده، و سدى آهنى و چنان محكم كه از خواصش
اين بوده كه امتى بزرگ را هزاران سال از هجوم به اقطار زمين حبس كرده باشد به طورى
كه نتوانند از آن عبور كنند كجا است؟ و چرا در اين عصر كه تمامى دنيا به وسيله
خطوط هوايى و دريايى و زمينى به هم مربوط شده، و به هيچ مانعى چه طبيعى از قبيل
كوه و دريا، و يا مصنوعى مانند سد و يا ديوار و يا خندق برنمىخوريم كه از ربط
امتى با امت ديگر جلوگيرى كند؟ و با اين حال چه معنا دارد كه با كشيدن سدى داراى
اين صفات و يا هر صفتى كه فرض شود رابطهاش با امتهاى ديگر قطع شود؟
ليكن در دفع اين اشكال آنچه به نظر من مىرسد اين است كه كلمه
دكاء از دك به معناى ذلت باشد، هم چنان كه در لسان العرب
گفته: جبل دك يعنى كوهى كه ذليل شود[1].
و آن وقت مراد از دك كردن سد اين باشد كه آن را از اهميت و از خاصيت
بيندازد به خاطر اتساع طرق ارتباطى و تنوع وسائل حركت و انتقال زمينى و دريايى و
هوايى ديگر اعتنايى به شان آن نشود.
پس در حقيقت معناى اين وعده الهى وعده به ترقى مجتمع بشرى در تمدن و
نزديك شدن امتهاى مختلف است به يكديگر، به طورى كه ديگر هيچ سدى و مانعى و ديوارى
جلو انتقال آنان را از هر طرف دنيا به هر طرف ديگر نگيرد، و به هر قومى بخواهند
بتوانند هجوم آورند.