نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 538
نمىخواند.
علاوه بر اينكه نقوش و نوشتههاى با خط ميخى كه از عهد داريوش كبير
به دست آمده كه هشت سال بعد از او نوشته شده- گوياى اين حقيقت است كه او مردى موحد
بوده و نه مشرك، و معقول نيست در اين مدت كوتاه وضع كورش دگرگونه ضبط شود.
و اما فضائل نفسانى او: گذشته از ايمانش به خدا، كافى است باز هم به
آنچه از اخبار و سيره او و به اخبار و سيره طاغيان جبار كه با او به جنگ
برخاستهاند مراجعه كنيم و ببينيم وقتى بر ملوك ماد و
ليديا و بابل و مصر و ياغيان بدوى در اطراف
بكتريا كه همان بلخ باشد و غير ايشان ظفر مىيافته با آنان چه معامله
مىكرده، در اين صورت خواهيم ديد كه بر هر قومى ظفر پيدا مىكرده از مجرمين ايشان
گذشت و عفو مىنموده و بزرگان و كريمان هر قومى را اكرام و ضعفاى ايشان را ترحم
مىنموده و مفسدين و خائنين آنان را سياست مىنموده.
كتب عهد قديم و يهود هم كه او را به نهايت درجه تعظيم نموده بدين جهت
بوده كه ايشان را از اسارت حكومت بابل نجات داده و به بلادشان برگردانيده و براى
تجديد بناى هيكل هزينه كافى در اختيارشان گذاشته، و نفائس گرانبهايى كه از هيكل به
غارت برده بودند و در خزينههاى ملوك بابل نگهدارى مىشده به ايشان برگردانيده، و
همين خود مؤيد ديگرى است براى اين احتمال كه كورش همان ذو القرنين باشد، براى
اينكه به طورى كه اخبار شهادت مىدهد پرسش كنندگان از رسول خدا 6 از داستان ذو
القرنين يهود بودهاند.
علاوه بر اين مورخين قديم يونان مانند هردوت و ديگران
نيز جز به مروت و فتوت و سخاوت و كرم و گذشت و قلت حرص و داشتن رحمت و رأفت، او را
نستودهاند، و او را به بهترين وجهى ثنا و ستايش كردهاند.
و اما اينكه چرا كورش را ذو القرنين گفتهاند: هر چند تواريخ از
دليلى كه جوابگوى اين سؤال باشد خالى است ليكن مجسمه سنگى كه اخيرا در مشهد مرغاب
در جنوب ايران از او كشف شده جاى هيچ ترديدى نمىگذارد كه همو ذو القرنين بوده، و
وجه تسميهاش اين است كه در اين مجسمهها دو شاخ ديده مىشود كه هر دو در وسط سر
او در آمده يكى از آن دو به طرف جلو و يكى ديگر به طرف عقب خم شده، و اين با گفتار
قدماى مورخين كه در وجه تسميه او به اين اسم گفتهاند تاج و يا كلاه خودى داشته كه
داراى دو شاخ بوده درست تطبيق مىكند.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 538