نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 536
و حضرموت و غير آن كه چهارده نفر از اين
سلسله سلطنت كردهاند، و بيشترشان تبع بودهاند اول آنان شمر يرعش و
دوم ذو القرنين و سوم عمرو شوهر بلقيس[1]
بود كه آخرشان منتهى به ذى جدن مىشود و آغاز سلطنت اين سلسله از سال 275 م شروع
شده در سال 525 خاتمه يافته است.
[سخن صاحب تفسير جواهر در اثبات اينكه ذو القرنين،
كورش، پادشاه هخامنشى ايران، و ياجوج و ماجوج، اقوام مغول بودهاند]
آن گاه صاحب جواهر مىگويد: پيشوند ذى در لقب ملوك يمن
اضافه شده، و هيچ ملوك ديگرى از قبيل ملوك روم سراغ نداريم كه اين كلمه در لقبشان
اضافه شده باشد، به همين دليل است كه مىگوئيم ذو القرنين از ملوك يمن بوده، و قبل
از شخص مورد بحث اشخاص ديگرى نيز در يمن ملقب به ذو القرنين بودهاند، و ليكن آيا
اين همان ذو القرنين مذكور در قرآن باشد يا نه قابل بحث است.
اعتقاد ما اين است كه: نه، براى اينكه ملوك يمن قريب العهد با ما
بودهاند و از آنها چنين خاطراتى نقل نشده مگر در رواياتى كه نقالهاى قهوهخانه با
آنها سر و كار دارند، مثل اينكه شمر يرعش به بلاد عراق و فارس و
خراسان و صغد سفر كرده و شهرى به نام سمرقند بنا نهاده كه اصلش شمركند
بوده و اسعد ابو كرب در آذربايجان جنگ كرده، و حسان پسرش را به صغد فرستاده و يعفر
پسر ديگرش را به روم و برادر زادهاش را به فارس روانه ساخته، و اينكه بعد از جنگ
او با چين از حميريها عدهاى در چين باقى ماندند كه هم اكنون در آنجا هستند.
ابن خلدون و ديگران اين اخبار را تكذيب كردهاند، و آن را مبالغه
دانسته و با ادله جغرافيايى و تاريخى رد نمودهاند.
پس مىتوان گفت كه ذو القرنين از امت عرب بوده و ليكن در تاريخى قبل
از تاريخ معروف مىزيسته است. اين بود خلاصه كلام صاحب جواهر[2].
و- و بعضى ديگر گفتهاند: ذو القرنين همان كورش يكى از ملوك هخامنشى
در فارس است كه در سالهاى 539- 560 ق م مىزيسته و همو بوده كه
امپراطورى ايرانى را تاسيس و ميان دو مملكت فارس و ماد را جمع نمود. بابل را مسخر
كرد و به يهود اجازه مراجعت از بابل به اورشليم را صادر كرد، و در بناى هيكل
كمكها كرد و مصر را به تسخير خود درآورد، آن گاه به سوى يونان حركت نموده بر مردم
آنجا نيز مسلط شد و به طرف مغرب رهسپار گرديده
[1] اين بلقيس غير از ملكه سبا مىباشد كه گفته مىشود با سليمان
بن داوود بعد از آنكه او را از سبا فرا خواند ازدواج كرد، و اين داستان قريب هزار
سال قبل از ميلاد مىباشد.