نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 511
جنس بشر و پدرش از ملائكه بوده. و از آن
جمله اختلاف در اين است كه وى چه سمتى داشته. در بيشتر روايات آمده كه ذو القرنين
بندهاى از بندگان صالح خدا بوده، خدا را دوست مىداشت، و خدا هم او را دوست
مىداشت، او خيرخواه خدا بود، خدا هم در حقش خيرخواهى نمود. و در بعضى[1] ديگر آمده كه محدث بوده يعنى
ملائكه نزدش آمد و شد داشته و با آنها گفتگو مىكرده. و در بعضى[2]
ديگر آمده كه پيغمبر بوده.
و از آن جمله، اختلاف در اسم او است. در بعضى[3]
از روايات آمده كه اسمش عياش بوده، و در بعضى[4]
ديگر اسكندر و در بعضى[5] مرزيا
فرزند مرزبه يونانى از دودمان يونن فرزند يافث بن نوح. و در بعضى[6] ديگر مصعب بن عبد اللَّه از قحطان.
و در بعضى[7] ديگر صعب
بن ذى مرائد اولين پادشاه قوم تبعها (يمنىها) كه آنان را تبع مىگفتند، و گويا
همان تبع، معروف به ابو كرب باشد. و در بعضى[8]
عبد اللَّه بن ضحاك بن معد. و همچنين از اين قبيل
[1] اين روايت الدر المنثور( ج 4، ص 241) از ابن ابى حاتم و ابى
الشيخ از امام باقر( ع) و در تفسير برهان( ج 2، ص 483) از جبرئيل بن احمد از اصبغ
بن نباته از على( ع) و در نور الثقلين( ج 3، ص 294، ح 201) از اصول كافى از حارث
بن مغيرة از ابى جعفر( ع) روايت كرده.
[2] تفسير عياشى( ج 2، ص 340 ح 75) از ابى حمزه ثمالى از ابى
جعفر( ع)، و الدر المنثور( ج 4، ص 241) از ابى الشيخ از ابى الورقاء از على( ع)
روايت كرده و در آن معنا روايات ديگرى نيز هست.
[3] تفسير عياشى( ج 2، ص 341 ح 79) از اصبغ بن نباته از على( ع)
و در برهان( ج 2، ص 486 ح 27) از ثمالى از امام باقر( ع) نقل شده.
[4] اين معنا از روايت قرب الاسناد حميرى از امام كاظم( ع) و از
روايت الدر المنثور( ج 4، ص 241) از عدهاى از عقبة بن عامر از رسول خدا6 و نيز
روايت ديگرش از عدهاى از وهب استفاده مىشود.
[5] در الدر المنثور( ج 4، ص 242) است كه ابن منذر و ابن ابى
حاتم و ابو الشيخ از طريق ابن اسحاق از بعضى از اهل كتاب كه مسلمان شدهاند روايت
كرده.