نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 504
آمده است. و كلمه: ردم به معناى
سد است. و بعضى گفتهاند به معناى سد قوى است.
بنا بر اين، تعبير به ردم در جواب آنان كه درخواست سدى
كرده بودند براى اين بوده كه هم خواهش آنان را اجابت كرده، و هم وعده ما فوق آن را
داده باشد.
و اينكه فرمود: آن مكنتى كه خدا به من داده بهتر است
براى افاده استغناء ذو القرنين از كمك مادى ايشان است كه خود پيشنهادش را كردند.
مىخواهد بفرمايد:
ذو القرنين گفت آن مكنتى كه خدا به من داده، و آن وسعت و قدرت كه خدا
به من ارزانى داشته، از مالى كه شما وعده مىدهيد بهتر است، و من به آن احتياج
ندارم.
(فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ ...)
كلمه قوه به معناى هر چيزى است كه به وسيله آن آدمى بر چيزى نيرومند
مىشود. جمله مزبور تفريع بر مطلبى است كه از پيشنهاد آنان به دست مىآيد، و آن
ساختن سد بوده، و حاصل معنا اين است كه: من از شما خرج نمىخواهم و اما سدى كه
خواستيد اگر بخواهيد بسازم بايد كمك انسانيم كنيد، يعنى كارگر و مصالح ساختمانى
بياوريد، تا آن را بسازم- و از مصالح آن آهن و قطر و نفخ با دميدن را نام برده
است- و به اين معنايى كه كرديم اين مطلب روشن مىگردد كه مراد ايشان از پيشنهاد
خرج دادن اجرت بر سد سازى بوده در حقيقت خواستهاند به ذو القرنين مزد بدهند كه او
هم قبول نكرده است.(آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ
...) كلمه زبر - به ضمه زاء و فتحه باء- جمع زبرة
است، هم چنان كه غرف جمع غرفة است. و زبره به
معناى قطعه است. و كلمه ساوى به طورى كه گفتهاند به معناى تسويه است،
و همين عبارت سوى نيز قرائت شده. و صدفين تثنيه
صدف است كه به معناى يك طرف كوه است. و بعضى گفتهاند اين كلمه جز در كوهى
كه در برابرش كوه ديگرى باشد استعمال نمىگردد. و بنا بر اين كلمه مذكور از كلمات
دو طرفى مانند زوج و ضعف و غير آن دو است. و كلمه قطر به معناى مس و
يا روى مذاب است، و افراغ قطر به معناى ريختن آن به سوراخ و فاصلهها
و شكافها است.
(آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ)-
يعنى بياوريد برايم قطعههاى آهن را تا در سد به كار ببرم. اين آوردن آهن همان
قوتى بود كه از ايشان خواست. و اگر تنها آهن را از ميان مصالح سد سازى ذكر كرده و
مثلا اسمى از سنگ نياورده بدين جهت بوده كه ركن سد سازى و استحكام بناى آن موقوف
بر آهن است. پس جمله(آتُونِي زُبَرَ
الْحَدِيدِ) بدل بعض از كل جمله(فَأَعِينُونِي
بِقُوَّةٍ) است. ممكن هم هست در كلام تقديرى گرفت و گفت تقدير آن:(قالَ آتُونِي ...)
مىباشد، و تقدير در قرآن بسيار است.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 504